کد مطلب:288481 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:511

علامات ظهور
این علامات را ما از احادیث اهل بیت علیهم السلام نقل می نمائیم. روایات این بحث را علمای شیعه رضوان الله علیهم به اساتید متصله در كتب خویش درج نموده اند. مانند: نعمانی در كتاب الغیبه، شیخ طوسی در كتاب الغیبه، شیخ مفید در ارشاد و غیره. این روایات راما - بنا به رعایت اختصار، با حذف سندهای احادیث و یا به صورت بیان ما حصل روایت نقل می كنیم. در این باره سعی شده كه این احادیث دسته بندی شود تا آگاهی و یا دسترسی بدانها به سهولت انجام گیرد. یك دسته از این علامات، دور از زمان ظهور می باشد، مانند: اختلاف بنی عباس و زوال سلطنت آنها و غیره. دسته دیگر، علامات نزدیك به دوران قیام است، مانند: خروج سفیانی، طلوع خورشید از مغرب خود و غیره. برخی از این علائم، حتمی هستند، مانند: سفیانی و یمانی و صیحه آسمانی و... و برخی دیگر، غیر حتمی می باشند. شیخ مفید بعد از ذكر علامات ظهور - كه خواهد آمد - گوید: این وقایع یا محتوم می باشند، یا مشروط. مولف گوید: ممكن است مقصود از علامات محتوم، وقایع حتمی الوقوع باشند كه بداء به آنها تعلق نگیرد. معنای بداء، ظاهر ساختن بعد از مخفی نمودن است، نه ظاهر شدن پس از مخفی بودن. بداء همان نسخ در عالم تكوین می باشد. همانطور



[ صفحه 239]



كه نسخ در تشریع واقع می شود، در تكوین نیز نسخ واقع شدنی است. اما علامات غیر محتوم یا مشروط، محتمل است كه بداء و محو و نسخ در تكوین به آن تعلق گیرد. چنانچه خدای تعالی فرموده است: یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الكتاب. خداوند هر چه را بخواهد محو می كند و (هر چه خواهد) ثبت می كند و نزدش اصل كتاب است. اما علامات محتوم، روایات درباره تعداد آنها مختلف است در روایتی آمده: خمس علامات محتومات قبل قیام القائم (علیه السلام): السفیانی و الیمانی و المنادی من السماء باسم المهدی و خسف فی البیداء و قتل النفس الزكیه: قبل از قیام قائم (علیه السلام) پنج علامت حتمی خواهد بود: (خروج) سفیانی، (خروج) یمانی، آن ندا كننده از آسمان به نام مهدی (علیه السلام) فرو رفتن (زمین) در بیداء، وكشته شدن نفس زكیه. در روایت دیگر در بیان علائم محتوم، علامات فوق ذكر گشته، منتها به جای خروج یمانی، نعمتی (دستی) از آسمان ظاهر می شود، بیان شده، و قیام قائم علیه السلام همراه آن شمرده است. حدیثی دیگرعلامات حتمی الوقوع فوق را بر شمرده و به آنها طلوع خورشید از مغربین اختلاف بنی عباس در دولت - به جای یمانی - و فرو رفتن زمین، و قیام قائم آل محمد را همراه آن شمرده است. نعمانی در كتاب غیبت گوید: روایات فراوان و متواتری كه ائمه علیهم السلام در بیان علائم ظهور فرموده اند، این مطلب خدشه ناپذیر را مسلم می سازد كه قائم علیه السلام جز بعد از تحقق این علائم ظاهر نمی شود. زیرا امامان ما صادق و راستگو هستند و هر چه گفته اند، بطور حتم واقع می شود



[ صفحه 240]



كما اینكه به ایشان گفته شد: امیدواریم كه قائم مورد آرزوی ما بیاید و قبل از او سفیانی نباشد. آنان فرمودند: آری، قسم به خدا، پدیداری او از حتمیاتی است كه چاره ای از آن نیست. از اینرو است كه: ائمه علیهم السلام، علامات پنج گانه قبل از قیام امام عصر علیه السلام (خروج یمانی و سفیانی، ندای آسمانی، فرو رفتن در زمین بیداء و كشته شدن نفس زكیه) را بر شمرده اند. این علائم بزرگترین شواهد حقانیت آن قیام شكوهمندی است كه بعد از آنها واقع می شود. و همینطور تعیین كردن وقت برای زمان ظهور را نیز امامان ما ممنوع اعلام داشته و گفته اند: هر كه برای شما از جانب ما، وقتی را تعیین كرد، ترسی نداشته باشید كه اورا - هر كس كه باشد - تكذیب كنید، زیرا ما وقت تعیین نمی كنیم. این از برترین شواهد بطلان ادعای هر كسی است كه قبل از وقوع این علامات، مدعی آن شود. شیخ مفید در ارشاد چنین گوید: روایاتی پیرامون علامات زمان قیام قائم علیه السلام وارد شده است. برخی از این علائم كه نوید گر ظهور حضرت مهدی علیه السلام می باشد، عبارتند از: خروج سفیانی، كشته شدن حسنی اختلاف بنی عباس در سلطنتشان، كسوف خورشید در نیمه ماه رمضان و خسوف ماه در آخر آن - كه بر خلاف معمول است - فرو رفتن در زمین بیداء، فرو رفتن زمین در مشرق فرو رفتن زمین در مغرب ثبات شدن خورشید در وسط آسمان از ظهر تا عصر و طلوع آن از مغربش، كشته شدن نفس زكیه كه مردی است از بنی



[ صفحه 241]



هاشم كه با هفتاد تن از صالحان در كوفه ظاهر می گردد، سر بریده شدن مردی از بنی هاشم بین ركن و مقام، خراب شدن دیوار مسجد كوفه، پدیدار شدن پرچمهای سیاه از خراسان، خروج یمانی، ظهور مغربی در مصر و گرفتن شامات. فتادن جزیره بدست تركها و رمله به دست رومیان، پدیداری ستاره ای در مشرق كه چون ماه پرتو افشان است سپس خم می شود (مایل می گردد) كه گوئی دو طرف آن می خواهد بهم برسد، سرخی در آسمان كه همه افقها گسترده می شود، آتشی در امتداد مشرق كه سه یا هفت روز باقی می ماند. عرب زمام خود را می گسلد بر شهرها سیطره می یابد و از اطاعت سلطان عجم خارج می شود، كشته شدن پادشاه مصر توسط اهالی آنجا، خراب شدن شام و آشكار شدن سه پرچم در آن، وارد شدن پرچمهای قیس و عرب به مصر، و پرچمهای كنده به خراسان، ورود اسب سوارانی از مغرب و بستن اسبهایشان به دروازه حیره و روی آوری پرچمهای سیاه از مغرب به سوی آنجا، شكستن دیواره رود فرات كه منجر به ورود آب به كوچه های كوفه می شود، خروج شصت دروغگوی مدعی نبوت، خروج



[ صفحه 242]



دوازده تن از آل ابوطالب كه هر كدام داعیه امامت دارند، سوزاندن مردی از بزرگان طرفدار بنی عباس بین جولا و خانقین، زدن پلی از طرف كرخ به شهر بغداد، پدیداری بادی سیاه در اول روز در بغداد و زلزله ای كه منجر به فرو رفتن بسیاری از اهالی آن در زمین می شود، ترسی كه بر اهل عراق و بغداد چیره می شود، مرگهای ناگهانی، كاستی اموال و جانها و میوه ها، ملخهائی كه وقت و بی وقت فرا می رسند و مزارع و كشتزارها را نابود می سازند، یكی با روی محصولات زراعی مردم، اختلاف دو گروه از غیر عرب و در گیری و خون ریزی بسیار بین آنان، مسخ طایفه ای بدعتگزار به صورت میمون و خوك، غلبه بندگان (بردگان) بر بلاد اربابانشان، ندائی از آسمان كه همه اهل زمین به زبان خود آن را می شنوند، سر و سینه ای كه از آسمان برای زمینیان در جوشش كه خورشید ظاهر می شود، بازگشت مردگان از قبور به دنیا و احوال پرسی و دیدار آنان با یكدیگر. بعد از اینها بیست و چهار روز پیوسته باران می بارد و زمین بعد از مردنش حیات می یابد و بركاتش آشكار می گردد. بعد از آن هر پریشانی ای از حق جویان و شیعیان مهدی علیه السلام برداشته می شود و می فهمند كه مولایشان در مكه ظاهر گشته است. پس به سوی او می شتابند و در یاریش كوتاهی نمی كنند. اینها همه بر اساس اخبار و احادیث می باشد. سپس شیخ مفید می افزاید: برخی از این وقایع محتوم می باشند و بعضی مشروط. خداوند آگاهتر است به آینده. این علائم را ما به حسب روایات وارده طبق اصول حدیثی در كتاب خود درج ساختیم. از خدا كمك می گیریم و از او در خواست توفیق داریم. آن گاه وی احادیثی را با سلسله سند در این باره نقل می نماید كه چند برابر آن را در فرازهای بعد خواهیم آورد، انشاء الله.



[ صفحه 243]



صاحب كتاب العدد القویه گوید: بسیاری از علائم ظهور واقع شده است، مانند: ویرانی دیوار مسجد كوفه، كشتن مصریان امیر خود را، زوال سلطنت بنی عباس توسط مردی كه علیه آنها شورید و از همانجا كه (حكومت آنها) پا گرفته بود، قیام كرد، در گذشت عبدالله آخرین خلیفه عباسی، ویرانی شامات و كشیدن سد (و پلی) از كرخ به بغداد. همه این امور وقایع در مدتی اندك انجام گرفته است. دیواره رود فرات نیز شكاف برداشته و اگر خداوند خواسته باشد آب به زودی وارد كوچه های كوفه خواهد شد. مولف گوید: ممكن است این علامات در زمان دوری واقع شود و ممكن است كه علامت گفته شده در حدیث، غیر از آنچه باشد كه اتفاق افتاده، و بعدا پدیدار شود. اكنون می پردازیم به دسته بندی و تفصیل این علامات با استناد به احادیث روایات.

1- اختلاف بین بنی عباس

اختلاف بین بنی عباس و از بین رفتن دولتشان و اختلاف بین بنی امیه و از میان رفتن حكومتشان: در بسیاری از روایات، این اختلاف از علائم ظهورو بلكه در برخی احادیث از علامات حتمی ظهور بیان گردیده. در روایاتی هم كه تعبیر به بنی فلان شده، از روی تقیه بوده است. امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: لا بد ان یملك بنو العباس فاذا ملكوا و اختلفوا و تشتت امرهم خرج علیهم الخراسانی و السفیانی هذا من المشرق و هذا من المغرب یستبقان الی الكوفه كفرسی رهان هذا من ها هنا و هذا من ها هنا حتی یكون هلاكهم علی ایدیهما اما انهما لا یبقون منهم احدا:



[ صفحه 244]



چاره ای نیست جز آنكه بنی عباس به حكومت رسند. پس چون حاكم شدند و اختلاف در میانشان افتاد و كارشان به پریشانی انجامید خراسانی و سفیانی بر آنان خروج می كنند. این از شرق و آن از غرب چون دو اسب مسابقه خود را به كوفه می رسانند. این از اینجا و آن از آنجا. هلاك بنی عباس بدست آنها خواهد بود، بگونه ای كه یك تن از آنان را زنده نمی گذارند. در روایت دیگری كه نقل خواهیم كرد آمده: فعند ذلك زال ملك القوم و عند زواله خروج القائم: در آن هنگام حكومت آن گروه از بین می رود، و با زوال دولتشان، قائم علیه السلام خروج می كند. كما اینكه فرموده اند: آخر ملك بنی فلان قتل النفس الزكیه و انه ما لهم ملك بعده غیر خمس عشره لیله: آخر حكومت بنی فلان كشته شدن نفس زكیه است. و بعد از آن جز پانزده روز زمامدار مردم نیستند.. و نیز آنكه: قدام القائم بلوی من الله: در طلایه قیام قائم علیه السلام، آزمونی از جانب خداوند هست. گفتند كه آن چیست؟ امام این آیه را تلاوت فرمود: و لنبلونكم [بشی ء من الخوف و...] و هر آینه بطور حتم شما را می آزمائیم به ترس و خوف و...



[ صفحه 245]



سپس فرمود: الخوف من ملوك بنی فلان: ترس از سلاطین بنی فلان. در روایت دیگری از امام محمد باقر علیه السلام آمده است: اذا اختلف بنو العباس فیما بینهم فانتظروا الفرج و لیس فرجكم الا فی اختلاف بنی فلان فاذا اختلفوا فتوقعوا الصیحه فی شهر رمضان و خروج القائم و لن یخرج و لا ترون ما تحبون حتی یختلف بنو فلان فیما بینهم: چون در میان بنی عباس اختلاف پدید آید، چشم به راه فرج و گشایش باشید. و فرج شما حاصل نمی شود مگر بعد از اختلاف بنی فلان. پس چون اختلاف نمودند، متوقع شنیدن صیحه در ماه رمضان و خروج قائم علیه السلام باشید. او هرگز قیام نخواهد نمود و آنچه را دوست دارید، نخواهید دید مگر بعد از اختلاف بنی فلان در میان خودشان. و همچنین حضرت در روایت دیگر فرموده اند: ان ذهاب ملك بنی فلان كقصع الفخار و كرجل كانت بیده فخاره و هو یمشی اذ سقطت من یده و هو ساه فانكسرت فقال حین سقطت هاه شبه الفزع فذهاب ملكهم هكذا اغفل ما كانوا عن ذهابه: از میان رفتن حكومت بنی فلان مانند كاسه سفالین است كه مردی ظرفی سفالین در دست دارد و در حالی كه راه می رود، ناگاه از دستش می افتد و می شكند، او می گوید: آه. گوئی ترسیده است. بی تابی می كند. زوال حكومت آنان نیز چنین است كه از نابودی آن غافل خواهند بود.



[ صفحه 246]



شیخ طوسی در كتاب غیبت به سند خود از عمار یاسر نقل می كند: همانا دولت اهل بیت پیامبر شما در آخر زمان خواهد بود. و آن دارای علاماتی است كه شما باید به زمین بچسبید و باز ایستید تا آن نشانه ها فرا رسد: سیطره روم و ترك بر شما و تجهیز و پر ساز و برگی سپاهیان، خلیفه ای مال اندوز از شما در می گذرد و بعد از او مردی بخیل جانشین او می شود. او بعد از دو سال خلع می گردد و مالك حكومتشان از جائی كه پدیدار شده اند برایشان مسلط می شود. از حضرت امیر المومنین علیه السلام روایت شده است: ملك بنی العباس عسر لا یسر فیه لو اجتمع علیهم الترك و الدیلم و السند و الهند و البربر لم یزیلوه حتی یشد عنهم موالیهم و اصحاب الویتهم و یسلط الله لهم علجا یخرج من حیث بدا ملكهم لا یمر بمدینه الا فتحها و لا ترفع له رایه الا هدها و لا نعمه الا ازالها الویل لمن ناواه فلا یزال كذلك حتی یظفر و یدفع بظفره الی رجل من عترتی یقول بالحق و یعمل به: حكومت بنی عباس سراسر سختی است و آسانی در آن نمی باشد. اگر طوائف ترك و دیلم و سند و هند و بربر جملگی به آن بتازند طوائف ترك و دیلم و سند و هند و بربر جملگی به آن بتازند، نمی توانند آن را از پای بیاندازند. تا اینكه عمال و طرفداران آنها از گردشان پرا كنده شوند و خداوند - كافر - پیروزمند غیر عربی



[ صفحه 247]



(مرد كاربری) را بر آنان مسلط سازد. آنان از همانجا كه دولتشان آغاز شده بر بنی عباس می تازند. ایشان بر هیچ شهری نمی گذرند مگر اینكه آن را فتح می كنند، و هیچ پرچمی را نمی بینند مگر آنكه سرنگونش می سازند، و نه هیچ نعمتی مگر اینكه تباهش می نمایند. وای بر آن كس كه با ایشان سر ستیز گیرد. آنان بر این طریقه هستند تا اینكه پیروز گردند و این پیروزی را به مردی از عترت من وا گذار می كنند. او حق می گوید و طبق حق عمل می كند. به امام جعفر صادق علیه السلام عرض شد كه فرج و گشایش شیعیان شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: اذا اختلف ولد العباس و هی سلطانهم و طمع فیهم من لم یكن یطمع و خلعت العرب اعنتها و رفع كل ذی صیصیه صیصته و ظهر السفیانی و اقبل الیمانی و تحرك الحسنی خرج صاحب هذا الامر من المدینه الی مكه: آن هنگام كه در میان بنی عباس - یعنی سلطنتشان - اختلاف افتد، و كسی به آنان طمع نماید كه طمع نمی ورزید، عرب زمام خود را بگسلد و هر صاحب شاخی، شاخ خویش را بلند می كند، و سفیانی ظاهر شود، و یمانی روی آورد، و حسنی حركت كند و صاحب الامر از مدینه به سوی مكه خروج نماید. از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیده شد كه چه علامتی در مقابل این امر (یعنی فرا رسیدن دولت و حكومت شما) می باشد؟ فرمود: بلی هلاك العباسی و خروج السفیانی و قتل النفس الزكیه و الخسف بالبیداء و الصوت من السماء: آری، هلاكت عباسیان، خروج سفیانی، قتل نفس زكیه، فرو رفتن (سپاهیان سفیانی) در بیداء و صدا از آسمان. راوی گوید كه عرض كردم: فدایت شوم، می ترسم كه این امر بطول انجامد.



[ صفحه 248]



امام فرمود: لا انما هو كنظام الخرز یتبع بعضه بعضا: نه، بدرستی كه آن چون رشته گردنبد است كه برخی از آن بدنبال برخی دیگر است. امام كاظم علیه السلام فرمود: لو ان اهل السماوات و الارض خرجوا علی بنی العباس اسقیت الارض من دماءهم حتی یخرج السفیانی: اگر اهل آسمانها و زمین بر بنی عباس بشورند (به نتیجه ای نمی رسند و بلكه) زمین از خونشان سیراب می شود، تا اینكه سفیانی خروج نماید. و فرمود: ملك بنی العباس یذهب حتی لم یبق منه شی ء و یتجدد حتی یقال ما مر به شی ء: بنی عباس از میان می رود تا اینكه چیزی از آن باقی نمی ماند، اما مجددا چنان بر پا می شود كه گوئی چیزی از آن تغییر نیافته است. به امام رضا علیه السلام عرض شد: ایشان می گویند كه سفیانی خروج می كند، در حالی كه سلطنت بنی عباس از میان رفته است. امام فرمود: كذبوا انه لیقوم و ان سلطانهم لقائم: دروغ می گویند، او در وضعی خروج می كند كه دولتشان بر پاست. شیخ طوسی به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت می كند كه فرمود: من یضمن لی موت عبدالله اضمن له القائم: هر كه مرگ عبدالله را برای من ضمانت كند، من قائم را برایش ضمانت می نمایم.



[ صفحه 249]



سپس فرمود: اذا مات عبدالله لم یجتمع الناس بعده علی احد و لم یتناه هذا الامر دون صاحب ان شاء الله: چون عبدالله در گذرد، مردم بعد از او گرد كسی جمع نمی شوند و این امر به احدی جز صاحبتان منتهی نخواهد شد. انشاء الله. ظاهرا مراد از عبدالله، مستعصم آخرین خلیفه عباسی است. اكثر این روایات به صراحت یا اشاره دلالت بر این دارند كه نابودی دولت بنی عباس از علامات نزدیكی ظهور می باشد. بلكه حتی در روایتی كه گذشت، وجود آن تا خروج سفیانی نیز محقق گشته است. و این علی رغم آن می باشد كه حكومتشان قریب هفتصد سال است كه از میان رفته و در حقیقت از علامات بسیار دور برای ظهور امام عصر علیه السلام می باشد. به همین ترتیب است اختلاف بنی امیه و نابودی سلسله آنان كه پیش از بنی عباس از میان رفته اند. در این باره احتمال دارد كه عباسیان در علم خدا، دولتی در آخر الزمان داشته باشند. یا اینكه این علامات از علائم غیر محتوم باشد و روایاتی را كه دلالت بر محتوم بودن آن دارند - اگر صحیح باشند - بر این حمل نمود كه وقوع آن محتوم است و اما به عنوان علامت قریب ظهور غیر محتوم می باشند. خداوند به حقایق امور آگاهتراست. و اما در مورد اختلاف بنی امیه و زوال حكومتشان، در برخی از روایات ابن موضوع بیان شده، از جمله امام محمد باقر علیه السلام در بیان علائم ظهور می فرماید: فاذا اختلف بنو امیه و ذهب ملكهم ثم یملك بنو العباس فلا یزالون فی عنفوان من الملك حتی یختلفوا فاذا اختلفوا ذهب ملكهم و اختلف اهل المشرق و اهل المغرب نعم و اهل القبله و یلقی الناس جهد شدید مما یمر بهم من الخوف حتی ینادی مناد من السماء: چون در میان بنی امیه اختلاف افتد و حكومتشان زوال پذیرد، بنی عباس زمامدار مردم شوند. آنان در عنفوان ملك و دولت خود هستند كه در میانشان اختلاف رخ می دهد. چون چنین شود،



[ صفحه 250]



سلسله آنها منقرض خواهد شد. در میان ساكنان شرق و غرب عالم و حتی در بین اهل قبله اختلاف پدیدار می گردد. مردم به واسطه خوفی كه دارند، به سختی شدیدی دچار می شوند، تا اینكه ندا كننده ای از آسمان ندا بردارد.

2- خروج شصت دروغگوی مدعی نبوت

شیخ مفید به سند خود از عبدالله بن عمر، و او از نبی مكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه حضرتش فرمود: لا تقوم الساعه حتی یخرج المهدی من ولدی و لا یخرج المهدی حتی یخرج ستون كذابا كلهم یقول انا نبی: قیامت بر پا نمی شود تا اینكه مهدی از فرزندانم قیام نماید، و مهدی قیام نمی كند مگر آنكه شصت دروغگو ظاهر شوند و هر كدام از آنها بگویند: من پیامبرم.

3- خروج دوازده نفر از بنی هاشم

شیخ مفید به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت میكند كه فرمود: لا یخرج القائم حتی یخرج قبله اثنا عشر من بنی هاشم كلهم یدعو الی نفسه: قائم ظاهر نمی شود مگر بعد از قیام دوازده نفر از بنی هاشم كه هر كدام مردم را به سوی خود فرا می خوانند.



[ صفحه 251]



4- ادعای رویت امام توسط دوازده نفر

نعمانی به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می كند كه فرمود: لا یقوم القائم حتی یقوم اثنا عشر رجلا كلهم یجمع علی قول انهم قد راوه فیكذبونهم. قائم (علیه السلام) قیام نمی نماید مگر اینكه دوازده مرد متفق القول می شوند كه اورا دیده اند و (مردم) ایشان را تكذیب می كنند.

5- خروج شكننده چشم سفیانی در صنعا

نعمانی به سند خود از عبید بن زراره نقل می كند كه نزد امام صادق علیه السلام از سفیانی سخن رفت. ایشان فرمود: انی یخرج ذلك و لم یخرج كاسر عینه بصنعاء: او كجا خروج نموده؟ و حال آنكه شكننده چشمش در صنعاء خروج نكرده است. مولف گوید: ممكن است او یمانی باشد، و الله اعلم.

6- خروج سفیانی و خراسانی و یمانی و فرو رفتن زمین در بیداء

روایات بسیاری وارد شده دال بر اینكه خروج سفیانی از امور محتومی است كه بناچار باید اتفاق افتد، و قائمی نخواهد بود مگر به سفیانی - می تازد - و بسان این تعابیر. عبدالملك بن اعین گوید: نزد حضرت باقر علیه السلام بودم. از قائم علیه



[ صفحه 252]



السلام سخن به میان آمد. عرض كردم: امیدوارم كه او نزدیك باشد در حالیكه سفیانی نباشد. حضرت فرمود: لا و الله انه لمن المحتوم الذی لابد منه: نه، به خدا سوگند كه او از امور محتومی است كه چاره ای جز آن نیست. و در برخی روایات نیز آمده است كه یمانی از امور محتوم است. از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده كه فرمود: السفیانی و القائم فی سنه واحده: سفیانی و قائم علیه السلام در یك سال خواهند بود. و در برخی دیگر از روایات چنین وارد شده: ان خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی یكون فی سنه واحده فی شهر واحد فی یوم واحد: خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یك سال و یك ماه و یك روز خواهد بود. و در روایت دیگری آمده: نظام كنظام الخرز یتبع بعضه بعضا فیكون الباس من كل وجه ویل لمن ناواهم: پیوسته است بسان پیوستگی دانه های گردنبدی كه یكی به دنبال دیگری است. و از هر طرف شدت و سختی می باشد. وای بر آنكه با ایشان در افتد.



[ صفحه 253]



برخی روایات دلالت بر خروج یمانی قبل از سفیانی دارند. اما در مورد یمانی، خروجش از یمن است و روایت شده كه در میان هیچ یك از پرچمهای سه گانه پرچمی از پرچم او بهتر به طریق هدایت رهنمون نمی شود. در روایت دیگرچنین آمده: لانه یدعو الی صاحبكم فاذا خرج حرم بیع السلاح و اذا خرج فانهض الیه فان رایته رایه هدی و لا یحل لمسلم ان یلتوی علیه: چرا كه او به سوی صاحبتان دعوت می كند، پس از قیام او خروش سلاح حرام می شود. پس چون خروج كرد، به سوی او بشتاب كه پرچم هدایت را بر دوش دارد و بر مسلمانی روا نیست كه از او سر برتابد. و هنگامی كه حق خواهی از یمن خروج كرد در حالیكه او از سران خوارج نمود. به امام جعفر صادق علیه السلام عرض شد: امیدواریم كه او یمانی باشد. امام فرمود: لا الیمانی یتوالی علیا و هذا یبرا منه: نه، یمانی علی (علیه السلام) را دوست دارد و این - قیامگر - از حضرتش بیزاری می جوید. و اما خراسانی، او از خراسان - و در برخی روایات از مشرق - قیام می كند. حضرت امیرالمومنین علیه السلام در ذكر علامات ظهور می فرماید: اذا قام القائم بخراسان و غلب علی ارض كرمان و الملتان و حاز جزیره بنی كاوان: چون آن قیام كننده در خراسان سر به نهضت بردارد، و بر سرزمین كرمان و ملتان و جزیره بنی كاوان مسلط شود.. وقایع مربوط به سفیانی:



[ صفحه 254]



او از بیابان یابس در حوالی فلسطین خروج می كند. امام جعفر صادق علیه السلام خروج او را در ماه رجب دانسته اند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: یخرج ابن آكله الاكباد من الوادی الیابس و هو رجل ربعه و حش الوجه ضخم الهامه بوجهه آثر الجدری اذا رایته حسبته اعور اسمه عثمان و ابوه عنبسه و هو من ولد ابی سفیان حتی یاتی ارض قرار و معین فیستوی علی منبرها: فرزند آن زن جگر خوار از وادی یابس خروج می كند. او مردی متوسط القامه با صورتی كریه و شكی فراخ و سیمائی آبله رو است. چون او را ببینی، وی را یك چشم تصور كنی، نام او عثمان و پدرش عنبسه می باشد و از نسل ابوسفیان است. او به سرزمین پست و هموار و چشمه سار وارد می شود و بر جایگاه بلند آن قرار می گیرد. ظاهرا مقصود دمشق می باشد. كما اینكه در روایت دیگر آمده است: انه یخرج من وادی الیابس حتی یاتی دمشق فیستوی علی منبرها: او از سرزمین خشكی خروج می كند تا اینكه به دمشق وارد می شود و بر جایگاه بلندش مستقر می گردد. امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید: انك لو رایته رایت اخبث الناس اشقر احمر ازرق یقول یا رب یا رب یا رب [او یا رب ثاری ثاری ثم للنار او یا رب ثاری و النار] و لقد بلغ من خبثه انه یدفن ام ولد له و هی حیه مخافه ان تدل علیه: تو اگر او را می دیدی، او را خبیث ترین مردم می یافتی كه اشقر و سرخ و آبی است. او می گوید: ای پروردگار من، ای پروردگار من، ای پرودگار من. (یا: ای پروردگار من خونم، خونم. بعدا: جهنم، یا: پروردگار من خونم و جهنم. (از خباثت



[ صفحه 255]



او آنكه مادر فرزندی را كه از آن اوست زنده دفن می سازد، از ترس آنكه مبادا دیگران را به سوی او راهنمائی كند. امام محمد باقرعلیه السلام فرمود: السفیانی احمر اصفر ازرق لم یعبدالله قط و لم یر مكه و لا المدینه قط: سفیانی سرخ و زرد و آبی می باشد. او هیچ گاه خدا را عبادت نكرده و هرگز مكه و مدینه را ندیده است. امام زین العابدین علیه السلام فرمود: انه من ولد عتبه بن ابی سفیان و انه اذا ظهر اختفی المهدی ثم یظهر و یخرج بعد ذلك: او از نسل عتبه بن ابوسفیان است. به هنگام خروج او، حضرت مهدی سلام الله علیه پنهان می شود و سپس ظاهر می شود و بعد از آن خروج می نماید. عمار یاسر گوید: چون مشاهده نمودید اهل شام گرد فرزند ابوسفیان جمع شده اند به مكه روی آورید. (یعنی مهدی علیه السلام در آنجا ظهور نموده است). در روایت دیگر وارد شده كه در شام سه پرچم پدیدار می شود كه هر یك خواهان حكومت هستند: پرچم سفیانی، پرچم اصهب و پرچم ابقع. سفیانی، اصهب و ابقع را می كشد. امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: السفیانی یملك بعد ظهوره علی الكور الخمس حمل امراه:



[ صفحه 256]



سفیانی بعد از آنكه بر آن پنج شهر مسلط گشت، به مدت بارداری زن حكمرانی می كند. سپس فرمود: استغفر الله حمل جمل: از خدا چشم پوشی می جویم، به اندازه دوران حمل شتر. و در روایت دیگر از حضرتش نقل شده: یملك تسعه اشهر كحمل المراه: نه ماه به مقدار دوران بارداری زنان حكومت می كند. و در روایت دیگری از حضرتش آمده: اذا ملك كور الشام الخمس دمشق و حمص و فلسطین و الاردن و قنسرین فتوقعوا عند ذلك الفرج: چون او بر پنج شهر شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین مسلط شود، در آن هنگام امید فرج و گشایش داشته باشید. راوی گوید كه عرضه داشتم: حكومتش نه ماه بطول می انجامد؟ فرمود: لا و لكن یملك ثمانیه اشهر لا یزید یوما نه، بلكه به مدت هشت ماه، بدون یك روز بیشترحكومت می كند. روایت دیگر از آن حضرت بیانگر این مطلب است كه ابتدای خروج سفیانی تا فرجام كار او پانزده ماه است كه شش ماه آن را به پیكار می پردازد، اما چون بر پنج شهر مسلط گشت، بیش از نه ماه حكمرانی نمی كند، بطوری كه حتی یك روز به آن اضافه نمی شود. طبق روایت، می توان بین احادیثی كه مدت حكومت سفیانی را پانزده یا نه



[ صفحه 257]



ماه دانسته اند، جمع نمود. اما علامه مجلسی احتمال داده كه مدت ذكر شده در برخی روایات، بر اساس تقیه می باشد. هشام بن سالم از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می كند كه فرمود: اذ استولی السفیانی علی الكور الخمس فعدوا له تسعه اشهر چون سفیانی بر آن پنج شهر چیره شود، نه ماه برای او بشمارید. و هشام احتمال داده است كه آن پنج شهر، دمشق، فلسطین، اردن، حمص و حلب باشند. سفیانی بعد از آنكه اصهب و ابقع را به قتل می رساند، تنها عزمش دستیابی به عراق و بعدا به مدینه است. در روایتی آمده است كه او فقط همتش را متوجه آل محمد علیهم السلام و شیعیان آنها می كند، پس دو سپاه یكی به عراق و دیگری به مدینه می فرستد. سپاهیان عراق، آن طور كه روایت شده، بالغ بر هفتاد هزار نفرند، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرموده اند: حتی ینزلوا بارض بابل من المدینه الملعونه فیقتلون اكثر من ثلاثه آلاف و یفضحون اكثر من ثلثمائه امراه و یقتلون ثلثمائه كبش من بنی العباس ثم ینحدرون الی الكوفه فیخربون ما حولها:... تا اینكه به سر زمین بابل از شهر ملعون وارد گردند و بیش از سه هزار تن را بكشند و افزون از سه هزار زن را بی آبرو سازند و سیصد تن از سران بنی عباس را به قتل رسانند. سپس به سوی كوفه رهسپار می شوند و اطراف آن را ویران می سازند... و در روایتی است كه بر اهل كوفه می تازند. و در روایتی آمده كه شیعیان آل محمد را در كوفه مقتل و مصلوب و اسیر می نمایند. سپاهش از قرقیسا می گذرد و در آنجا كشتاری عظیم به راه می اندازند.



[ صفحه 258]



و صد هزار تن از ظالمان به خاك و خون می كشد. امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید: ان لله مائده (او مادبه) بقیرقیسا یطلع مطلع من السماء فینادی یا طیر السماء و یا سباع الارض هلموا الی الشبع من لحوم الجبارین: برای خداوند سفره ای است در قرقیسا كه پیكی در آسمان ظاهر می شود و ندا برمی دارد: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین، بشتابید برای بهره وری از گوشتهای ستم پیشگان. آنان در این حال می باشند كه پرچمهائی از ناحیه خراسان ظاهر می شود. آنها منازل را در می نوردند، در نوردیدنی بسیار سریع تا اینكه بر ساحل دجله فرود می آیند. تنی چند از اصحاب قائم علیه السلام همراه ایشان هستند. مردی از غلامان اهل كوفه كه خود ناتوانی در جمع افرادی ناتوان است با سفیانی درمیافتد، اما فرمانده سپاه سفیانی او را در دروازه كوفه - و در روایتی بین حیره و كوفه - به قتل می رساند. امام صادق علیه السلام می فرماید: كانی بالسفیانی (او بصاحب السفیانی) قد طرح رحله فی رحبتكم بالكوفه فنادی منادیه من جاء براس شیعه علی فله الف درهم فیثب الجار علی جاره و یقول هذا منهم فیضرب عنقه و یاخذ الف درهم اما ان امارتكم یومئذ لا تكون الا لاولاد البغایا و كانی انظر الی صاحب البرقع. گوئی سفیانی (یا امیر سفیانی) را می بینم كه در شهر شما كوفه فرود آمده و منادی او ندا می دهد: هر كس سر یك نفر از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم به او خواهیم داد. همسایه بر همسایه



[ صفحه 259]



سعایت می كند و می گوید: این از آنان است. سپس گردن او را می زند و هزار درهم می گیرد. آگاه باشید كه امیران شما در آن هنگام تنها زنازادگان هستند. گوئی هم اكنون صاحب نقاب را می بینم. گفته شد: صاحب نقاب كیست؟ فرمود: رجل منكم یقول بقولكم یلبس البرقع فیحوشكم فیعرفكم و لا تعرفونه فیغمز بكم رجلا رجلا اما انه لا یكون الا ابن بغی: مردی از شما كه تظاهر به عقیده شما می كند و نقاب بر چهره می افكند و شمارا به وحشت می اندازد، او شما را می شناسد ولی شما او را نمی شناسید. یك یك شمارا با سعایت بدام می اندازد. آگاه باشید كه او زنازاده است. از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله روایت شده كه فرمود: ثم یخرجون (ای جیش السفیانی) متوجهین الی الشام فتخرج رایه هدی من الكوفه فتلحق ذلك الجیش فیقتلونهم لا یفلت منهم مخبر و یستنفذون ما فی ایدیهم من السبی و الغنائم: سپس آنان (یعنی سپاه سفیانی) خروج می كنند در حالیكه به سوی شام روی می آورند. پرچم هدایت از كوفه فرا می رسد و با آنان رویا روی می شود. - همراه آن پرچم - با ایشان می جنگند و خبر دهنده ای را هم باقی نمی گذارند و اسیران و غنائم. را از چنگالشان خارج می سازند. اما آن سپاهی كه سفیانی به مدینه می فرستد، آنان مردی را در آنجا می كشند و صغیر و كبیر آل محمد را بازداشت و حبس می كنند و سه شبانه روز مدینه را غارت می نمایند. در آن هنگام حضرت مهدی علیه السلام در مدینه می باشد. لیكن از آنجا،



[ صفحه 260]



بر اساس سنت موسی بن عمران، ترسان و گریزان به سوی مكه خارج می شود. در روایتی بیان شده كه اولاد علی علیه السلام از مدینه گریخته و در مكه به صاحب الامر علیه السلام ملحق می شوند. این مطلب به فرمانده سفیانی گزارش می شود. او سپاهی در پی امام می فرستد ولی به ایشان دست نمی یابد، تا اینكه در بیابان بیداء فرمود می آیند. ندا كننده ای از آسمان ندا می دهد: ای بیداء اینان را هلاك گردان. پس زمین دهان می گشاید و آنان را به كام خود فرو می برد، و جز یك تن وبنا به روایتی سه نفر از ایشان باقی نمی ماند. آنها از قبیله كلب هستند كه در همان بیداء صورتشان به پشت برمی گردد. در روایتی از نبی اكرم صلی الله علیه و آله آمده است: یبعث الله جبرئیل فیقول یا جبرئیل اذهب فابدهم فیضربها برجله ضربه یخسف الله بهم عندها و لا یفلت منهم الا رجلان من جهینه فلذلك جاء القول عند جهینه الخبر الیقین فذلك قوله تعالی و لو تری اذ فزعوا... خداوند جبرئیل را مبعوث می كند و به او می گوید: ای جبرئیل برو و آنان را هلاك ساز. جبرئیل فرو می آید و ضربتی با پا به زمین می زند كه به واسطه آن، خداوند ایشان را در كام زمین فرو می برد، و از ایشان جز دو تن از طایفه (بنی) جهینه باقی نمی ماند. و از اینرو است سخنی آمده است كه در نزد جهینه خبری یقینی است و این قول خدای تعالی است كه: و آن هنگام بینی كه ایشان ناله برآورند... این روایت را ثعلبی در تفسیرش آورده. صاحب تفسیر كشاف نیز در كتابش این روایت را در مورد فرو رفتن زمین در بیداء نقل كرده است. طبرسی از امام زین العابدین نقل می كند كه فرمود: هو جیش البیداء یوخذون من تحت اقدامهم: آن سپاهی است در بیداء كه از زیر پاهایشان گرفته می شوند.



[ صفحه 261]



علی بن ابراهیم در تفسیرش نقل می كند كه امام محمد باقر علیه السلام در باره آیه: و لو تری اذ فزعوا فلا فوت و اخذوا من مكان قریب. فرمود: من تحت اقدامهم خسف بهم: از زیر پاهایشان زمین شكافته می شود و آنها را به كام خود می كشد. و در باره آیه: قل هو القادر علی ان یبعث علیكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم: فرمود: هو الدجال و الصیحه او من تحت ارجلكم و هو الخسف و القائم (علیه السلام) یومئذ بمكه فیجمع الله علیه اصحابه و هم ثلاثمائه و بضعه عشر رجلا (و فی روایه: و ثلاثه عشر رجلا عدد اهل (بدر) فیبایعونه بین الركن و المقام ثم یخرج بهم من مكه فینادی المنادی باسمه و امره من السماء حتی یسمعه اهل الارض كلهم ثم یاتی الكوفه فیطیل بها المكث حتی یظهر علیها ثم یسیر الی الشام (و فی روایه: ثم یسیر حتی یاتی العذراء) و السفیانی یومئذ بوادی الرمله حتی اذا التقوا و هو یوم الابدال یخرج اناس كانوا مع السفیانی من شیعه آل محمد (ص) و یخرج ناس كانوا مع السفیانی و یقتل یومئذ السفیانی و من معه و الخائب یومئذ من خاب من غنیمه كلب ثم یقبل الی الكوفه فیكون منزله بها: آن (عذاب از بالای سر)، دجال و صیحه آسمانی است، و از پائین پا، فرو رفتن به زمین می باشد. قائم علیه السلام در آن هنگام در مكه است. خداوند در آنجا اصحابش را گرد وجود او جمع می سازد. آنان سیصد و ده و اندی هستند. (و بنا به روایت دیگر: سیصد و ده و



[ صفحه 262]



اندی به تعداد اصحاب بدر می باشند). آنها با او بین ركن و مقام پیمان یاری می بندند و وی ایشان را از مكه خارج می سازد. منادی به نام وی فرمان و كارش از آسمان صدا می زند به گونه ای كه همه اهل زمین بشوند. بعد از آن به كوفه می آید و در آنجا مدت طولانی اقامت می كند، تا اینكه بر آنجا چیره شود. سپس از آنجا به سوی شام ره می سپارد. (و در روایت دیگر: سپس از آنجا حركت می كند تا اینكه به عذراء می رسد. (سفیانی در آن هنگام در وادی رمله است. تا این كه (دو لشكر) با یكدیگر برخورد كننده و آن هنگام روز جایگزینی است. افرادی از شیعیان آل محمد كه با سفیانی بودند، به سپاه حق می پیوندند و برخی كه همراهی با آل محمد داشتند، به سفیانی ملحق می شوند. در آن روز سفیانی و سپاهیانش كشته می شوند. محروم آنكه در آن روز از غنیمت قبیله كلب محروم شود. بعد از آن قائم علیه السلام به كوفه روی می آورد و آنجا را قرار گاه خود قرار می دهد.

7- فرورفتن جابیه، فزونی اختلافات و چنگها، خروج اصهب و ابقع، و ویرانی شام

شیخ مفید به سند خود از امام محمد باقر علیه السلام روایت كرده كه حضرتش به یكی از اصحاب فرمود: الزم الارض و لا تحرك یدا و لا رجلا حتی تری علامات اذكرها لك و ما اراك تدرك ذلك اختلاف بنی العباس و مناد ینادی من السماء و خسف قریه من قری الشام تسمی الجابیه و نزول الترك الجزیره و نزول الروم الرمله و اختلاف كثیر عند ذلك فی كل ارض حتی تخرب الشام و یكون سبب خرابها اجتماع ثلاث رایات فیها رایه الاصهب و رایه الابقع و رایه السفیانی: در جای خود ثابت باش و دست و پا را به حركت در نیاور، تا اینكه



[ صفحه 263]



علاماتی را كه می گویم مشاهده كنی - هر چند كه تو را نمی بینم كه شاهد آنها باشی -: اختلاف بنی عباس، ندا كننده ای كه از آسمان ندا برمی دارد، فرورفتن قریه ای از قرای شام به نام جابیه - در زمین - فرمود آمدن تركها در جزیره فرود آمدن رومیان در رمله اختلاف بسیار در آن هنگام در هر زمین. تا اینكه شام خراب شود و سبب ویرانی آن، تجمع سه پرچم از اصهب و ابقع و سفیانی می باشد. در روایت شیخ طوسی در كتاب غیبت چنین آمده است: فتلك السنه فیها اختلاف كثیر فی كل ارض من ناحیه المغرب (فی كل ارض من ارض العرب خ ل) فاول ارض تخرب الشام یختلفون عند ذلك علی ثلاث رایات الخ: در آن سال اختلاف بسیاری در هر یك از سر زمینهای غرب (یا عرب) واقع می شود. اولین سرزمینی كه ویران می گردد شام است كه در آن هنگام - مردمان آن سامان - زیر سه پرچم گرد آمده اند.. در حدیثی این سه پرچم، پرچمهای حسنی، اموی و قیسی ذكر شده است. شیخ طوسی به سند خود از عمار یاسر در بیان پاره ای از علامات چنین نقل می كند: جنگهای بسیاری در زمین اتفاق می افتد.. سه نفر در شام خروج می كنند كه هر یك طالب مسند حكومت برای خود هستند: مردی ابقع، مردی اصهب و مردی از خاندان ابوسفیان كه با افراد، قبیله كلب خروج می نماید...



[ صفحه 264]



در روایت عیاشی (در ادامه این خبر) چنین آمده است: آنان همراه طایفه بنی ذنب حمار از تیره مضر می باشند. سفیانی در جمع دائیان خود از قبیله كلب با بنی ذنب حمار به پیكار می پردازد و بر آنها چیره می گردد. او در میان ایشان چنان كشتاری به راه می اندازد كه تا آن زمان سابقه نداشته است. او مردی از بنی ذنب حمار را با همراهانش كه به دمشق وارد می شوند، آن گونه به قتل می رساند كه با هیچ گروهی چنین ننموده است. و در روایت نعمانی آمده: سفیانی با ابقع رویا روی شده و به جنگ با یكدیگر می پردازند. سر انجام سفیانی، او و همراهانش را هلاك می سازد. بعد از آن نیز اصهب را می كشد.

8- درگیری دو تیره در شام و وقوع زلزله در آن، فرورفتن زمین در حرستها و روی آوری طایفه ای از مغرب به سوی آن

شیخ طوسی دركتاب غیبت از امیر المومنین علی علیه السلام روایت می كند كه حضرتش فرمود: اذا اختلف رمحان بالشام فهو آیه من آیات الله تعالی: چون دو تیره در شام درگیر شوند، پس آن آیه ای از آیات الهی می باشد. پرسیده شد كه بعدا چه اتفاق می افتد؟ فرمود: ثم رجفه تكون بالشام یهلك فیها مائه الف یجعلها الله رحمه للمومنین و عذابا علی الكافرین فاذا كان ذلك فانظروا الی اصحاب البراذین الشهب و



[ صفحه 265]



الرایات الصفر تقبل من المغرب حتی تحل بالشام فاذا كان ذلك فانتظروا خسفا بقریه من قری الشام یقال لها حرستا فاذا كان ذلك فانتظروا ابن آكله الاكباد بوادی الیابس. سپس زمین لرزه ای است در شام كه صد هزار تن قربانی به همراه دارد. خداوند آن را مایه لطف و رحمت بر مومنان و عذاب بر كافران قرار می دهد. بدان هنگام به اصحاب اسبهای تركی سپید بالكه های سیاه و حاملان پرچمهای زرد فام بنگرید. این پرچمداران از مغرب پدیدار می شوند و در شام فرود می آیند. پس از آن چشم به راه فروفتن قریه ای از قرای شام به نام حرستا در زمین باشید چون آن اتفاق افتاد، در انتظار زاده آن زن جگرخوار از وادی، یابس بسربرید. نعمانی در كتاب غیبت مشابه این روایت را آورده جز آنكه اضافه كرده است كه امام فرمود: لم تنجل الا عن آیه من آیات الله: (چون دو تیره در شام درگیر شود) تنها یك آیه از آیات الهی را آشكار میسازد. گفته شده كه ای امیرالمومنین، آن چیست؟ فرمود: رجفه تكون بالشام یقتل فیها اكثر من مائه الف: زلزله ای در شام كه افزون از صد هزار تن را هلاك می گرداند. و فرمود: البراذین الشهب المحذوفه: (صاحبان) اسبان تازی سفید سیاه آمیخته بریده شده. و بعد از فرود آمدن پرچمداران به شام، می افزاید: و ذلك عند الجزع الاكبر و الموت الاحمر:



[ صفحه 266]



و آن حالت در هنگام بی تابی بسیار و مرگ سرخ در میان مردم می باشد. و بعد از حرستا، می افزاید: فاذا كان ذلك خرج ابن آكله الاكباد من الوادی الیابس حتی یستوی علی منبر دمشق فاذا كان ذلك فانتظروا خروج المهدی: بعد از آن، زاده زن جگرخوار از وادی یابس خروج می كند و بر بلندی دمشق مستقر می شود، چون این اتفاق افتاد، چشم به راه قیام مهدی (علیه السلام) باشید. نعمانی به سند خود از امیرالمومنین علیه السلام روایت می كند كه فرمود: انتظروا الفرج من ثلاث اختلاف اهل الشام بینهم و الرایات السود من خراسان و الفزعه فی شهر رمضان.. با مشاهده سه (علامت) منتظر فرج باشید: اختلاف اهالی شام، پدیداری پرچمهای سیاه از خراسان، و ترس و بیمی در ماه رمضان.. و در همین كتاب به سند خود از امام محمد باقر علیه السلام نقل می كند كه: لا یظهر القائم حتی یشمل الشام فتنه یطلبون المخرج منها فلا یجدونه.. قائم (علیه السلام) ظاهر نخواهد شد تا اینكه فتنه ای در شام ایجاد كند، كه چون بخواهند از آن رهائی یابند، نتوانند.

9- فرو ریختن قسمتی از مسجد دمشق راست

جابر جعفی از امام محمد باقر علیه السلام روایت می كند كه در بیان علامتی از علامات ظهور فرمود:



[ صفحه 267]



و تسقط طائفه من مسجد دمشق الایمن: قسمتی از مسجد دمشق ایمن فرو میریزد. حدیث را ما چنین یافتیم. شاید صحیح سمت راست یا از جانب راست مسجد دمشق باشد. شیخ طوسی در كتاب غیبت به سند خود از عمار بن یاسر نقل می كند كه گفت: سمت غربی مسجد دمشق به كام زمین فرومیرود و حتی دیوارش نیزدر هم فرومی ریزد. و در روایت دیگری آمده است: و یخرب حائط مسجد دمشق: دیوار مسجد دمشق ویران می شود .

10- ندا از دژهای دمشق

شیخ طوسی به سند خود از عمار بن یاسر، طی روایتی آورده است: منادی از قلعه دمشق صدا می زند: وای بر مردم روی زمین از شری كه نزدیك است امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: و یجئیكم الصوت من ناحیه دمشق بالفتح: صدا از ناحیه دمشق به گوشتان میرسد كه فریاد پیروزی را به همراه دارد. و در روایت عیاشی چنین آمده:



[ صفحه 268]



و تری منادیا ینادی بدمشق: ندا كننده ای را می بینی كه از دمشق ندا درمی دهد. نعمانی به سند خود از امام محمد باقر نقل می كند: توقعوا الصوت یاتیكم بغته من قبل دمشق فیه لكم فرج عظیم: در انتظار آن صدا باشید كه ناگهانی از دمشق به شما رسد. در آن گشایشی بزرگ برای شما می باشد.

11- خروج مروانی، عوف سلمی وشعیب بن صالح

در كتاب غیبت نعمانی از امام رضا علیه السلام روایت شده است: قبل هذا الامر السفیانی و الیمانی و المروانی و شعیب بن صالح و كیف یقول هذا و هذا: قبل از وقوع این امر (قیام قائم آل محمد علیه السلام، خروج) سفیانی، یمانی، مروانی و شعیب بن صالح خواهد بود، و این و این چه می گویند. و نیز نعمانی به سند خود از امام محمد باقر علیه السلام نقل می كند: ان لولد العباس و للمروانی لوقعه بقرقیسا یشیب فیها الغلام الحزور یرفع الله عنهم النصر و یوحی الی طیر السماء و سباع الارض اشبعی من لحوم الجبارین ثم یخرج السفیانی: برای فرزندان عباس و مروان واقعه ای در قرقیسا رخ خواهد داد كه در آن پسر بچه های قوی هیكل نیز پیر می شوند. خداوند یاری خود را از ایشان برمیدارد و به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحی میكند: خود را از گوشتهای ظالمان سیر سازید. سپس سفیانی



[ صفحه 269]



خروج می كند. مولف گوید: ظاهر برخی از احادیث وارده درباره سفیانی آن است كه واقعه قرقیسا در مورد سپاهیان اوست، اما تعدد جایز است (كه دیگرانی را هم شامل شود) والله اعلم. شیخ طوسی در كتاب غیبت به سند خود از علی بن حسین علیه السلام نقل می كند: یكون قبل خروج المهدی خروج یقال له عوف السلمی بارض الجزیره و یكون ماواه تكریت و قتله بمسجد دمشق ثم یكون خروج شعیب بن صالح من سمرقند ثم یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس: قبل از قیام مهدی (علیه السلام) مردی در سرزمین جزیره خروج خواهد كرد به نام عوف سلمی. قرارگاه او در تكریت است و قتلش در مسجد دمشق. سپس خروج شعیب بن صالح در سمرقند خواهد بود. بعد از او، خروج سفیانی ملعون از بیابان یابس (خشك) می باشد. و در این كتاب طی خبری از عمار یاسر نقل شده: سپس مهدی قیام می كند، امیر لشگر او مردی به نام شعیب بن صالح است.

12- خروج حسنی و قتلش

درعلامات نخست ازامام صادق علیه السلام روایت نمودیم: اذا اختلف ولد العباس و خلعت العرب اعنتها و رفع كل ذی صیصیه صیصیته و ظهر السفیانی و اقبل الیمانی و تحرك الحسنی خرج صاحب هذا الامر:



[ صفحه 270]



هنگامی كه فرزندان عباس اختلاف كنند و عرب عنان خود را بگسلد و هر صاحب وسیله دفاعی ای از وسیله اش استفاده كند و سفیانی ظاهر شود و یمانی روی آورد و حسنی حركت كند، آن وقت صاحب این امر خروج خواهد كرد. در روایتی آمده است: ان المهدی (علیه السلام) حینما یرید الخروج یطلع علی ذلك بعض موالیه فیاتی الحسنی فیخبره الخبر فیبتدره الحسنی الی الخروج فیثبت علیه اهل مكه فیقتلونه و یبعثون براسه الی الشامی (ای السفیانی) فیظهر عند ذرك صاحب هذا الامر: چون مهدی علیه السلام عزم بر قیام نماید، یكی از دوستان (یا خادمان) او بر این امر آگاه شود و خبر به حسنی برد. حسنی عاجلانه تصمیم بر خروج می گیرد. اما اهل مكه بر او هجوم برده و او را می كشند و سرش را نزد شامی (یعنی سفیانی) میفرستند. در آن هنگام است كه صاحب الامر ظهور مینماید.

13- خروج مصری و ظاهر شدن پرچمهائی از مصر به سوی شام

شیخ مفید به سند خود از امام رضا علیه السلام روایت می كند: كانی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتی تاتی الشامات فتهدی الی ابن صاحب الوصیات: گوئی پرچمهای سبز رنگ را میبینم كه از مصر به سوی شامات می آیند و بر فرزند برخوردار از وصیتها (حجه بن الحسن علیه السلام) هدیه می شوند.



[ صفحه 271]



امیر المومنین علیه السلام نیز در بیان علائم ظهور می فرماید: و قام امیر الامراء بمصر: و امیر امیران در مصر قیام می كند. شیخ طوسی به اسناد خود از محمد بن مسلم روایت میكند: قبل از سفیانی، مصری و یمانی خروج میكنند.

14- كوبیده شدن پرچمهای قیس در مصر و پرچمهای كنده درخراسان

شیخ مفید به سند خود روایت می كند كه مردی از امام رضا علیه السلام راجع به فرج پرسید، امام فرمود: ترید الاكثار ام اجمل لك: (بحثی) مفصل میخواهی یا به اختصار برایت بگویم؟ گفت: به اختصار بفرمائید. اذا ركزت رایت قیس بمصر و رایات كنده بخراسان: هرگاه پرچمهای قیس در مصر و پرچمهای كنده در خراسان كوبیده شوند. نعمانی نیز به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می كند: قبل قیام القائم تحرك حرب قیس: قبل از قیام قائم علیه السلام جنگ قبیله قیس خواهد بود.



[ صفحه 272]



15- نزول تركها در جزیره و رومیان در رمله

در تعدادی از روایات مستند جابر جعفی از امام محمد باقر علیه السلام روایت می كند كه امام به وی فرمود: الزم الارض و لا تحرك یدا و لا رجلا حتی تری علامات اذكرها لك ان ادركتها و ما اراك ذلكم و لكن حدث به من بعدی عنی: بر زمین استوار باش و دست و پائی حركت مده تا علاماتی را كه می گویم - اگر بتوانی - به چشم مشاهده كنی، هر چند كه تورا نمی بینم كه آنها را ملاحظه نمائی. اما آنها را از قول من برای (شیعیان) بعد از من نقل نما. سپس تعدادی از علامات را بیان میدارد تا آنجا كه میفرماید: و نزول الترك الجزیره و نزول الروم الرمله:.. و فرمود آمدن تركها در جزیره و فرود آمدن رومیان در رمله. و در روایت دیگر:.. و تنزل الروم فلسطین و رومیان در فلسطین فرود می آیند. و در روایت دیگر: و ستقبل اخوان الترك حتی ینزلوا الجزیره و ستقبل اخوان مارقه الروم حتی ینزلوا الرمله: برادران ترك روی آور می شوند تا اینكه به جزیره می رسند و برادران رومیان خروج كننده می آیند در رمله فرود می آیند.



[ صفحه 273]



و در روایت دیگر: و مارقه تمرق من ناحیه الترك حتی تنزل الجزیره و ستقبل مارقه الروم حتی ینزلوا الرمله: فردی از بلاد ترك نشین خروج میكند تا اینكه به جزیره میرسد. گروهی از رومیان نیز كه خروج كرده اند، پیش میآیند تا در رمله فرود می آیند. ظاهرا مقصود از جزیره، جزیره العرب می باشد. و منظور از رمله نیز شهری است در فلسطین. و در روایتی چنین آمده: اذا خالف الترك الروم:.. چون تركها با رومیان به مخالفت پردازند. و یا: و یتخالف الترك و الروم: ترك و روم به ستیز با یكدیگر میپردازند. كه ظاهرا مقصود همان نزول تركها در جزیره و رومیان در رمله است. در حدیثی هم آمده: فاذا استاثرت علیكم الروم و الترك و جهزت الجیوش: هنگامی كه رومیان و تركها بر شما چیره شوند و لشكرها (علیه شما)تجهیز شوند. امیرالمومنین علیه السلام در روایتی فرموده اند: و ظهرت رایات الترك متفرقات فی الاقطار و الجنبات و كانوا بین هن و هنات: و پرچمهای تركها آشكار می شود كه گوشه و كنار عالم پراكنده باشند، آشكار شد در حالی كه میان گریه و ناله ها و گریه ها خواهد بود.



[ صفحه 274]



16- محاصره كوفه كه شاید توسط سفیانی باشد.

17- پاره شدن مشكها در محله های كوفه یعنی مشكهای آب

و این امر ظاهرا به غلبه یكی از دو طرف جنگ بر دیگری حاصل می شود.

18- تعطیل شدن مساجد به مدت چهل روز كه ظاهرا در كوفه است.

19- كشف هیكل كه مقصود از آن واضح نیست.

20 - برافراشته شدن پرچمهائی گرد مسجد اعظم كوفه

21 - كشته شدن نفس زكیه در پست كوفه در هفتاد در روایت شیخ مفید كه گذشت، آمده بود: در جمع هفتاد نفر از صلحا.



[ صفحه 275]



22- كشته شدن فجیع اشفع به خاطر بیعت و پیمان با بتها

مراد از اشفع معلوم نیست. اما بیعت ممكن است.

23- اسارت هفتاد هزار دختر باكره در كوفه

روایت شده كه كوفه چنان گسترش می یابد كه به كربلا منتقل می گردد، و بر این امر استبعادی نیست.

24- خروج صد هزار تن از كوفه به سوی سفیانی

25 - پدیداری پرچمهائی از دو ناحیه شرق زمین به رهبری مردی از آن محمد

26 - خروج مردی از نصارای نجران و حركتش به سوی امام

27 - ندائی از جانب مشرق

ندائی از جانب مشرق كه می گوید: ای اهل هدایت جمع شوید. ندای دیگر از جانب غرب كه می گوید: ای اهل باطل گردائید.

28- تغییر رنگ خورشید

29 - برانگیخته شدن اصحاب كهف و..

برانگیخته شدن اصحاب كهف و روی آوردنشان به سوی قائم علیه السلام



[ صفحه 276]



علامات شانزدهم تا بیست و نهم و دیگر علاماتی كه ذكر نشد، منقول از كتاب سرور اهل ایمان می باشد. در این كتاب از امیر المومنین صلوات الله علیه روایت شده كه فرمود: و لذلك آیات و علامات (اولهن) حصار الكوفه بالرصد و الخندق، و تخریق الروایا فی سكك الكوفه، و تعطیل المساجد اربعین لیله، و كشف الهیكل، و خفق رایات حول المسجد الاكبر تهتز، القاتل و المقتول فی النار، و قتل سریع و موت ذریع، و قتل النفس الزكیه، بظهر الكوفه فی سبعین و المذبوح بین الركن و المقام (اشاره الی النفس الزكیه او الی الحسنی) و قتل الاشفع صبرا فی بیعه الاصنام، و خروج السفیانی برایه حمراء، امیرها رجل من بنی كلب، و اثنا عشر الف عنان من خیل السفیانی تتوجه الی مكه و المدینه امیرها رجل من بنی امیه، یقال له خزیمه، اطمس العین الشمال، علی عینه ظفره غلیظه، یمثل بالرجال، لا ترد له رایه، حتی ینزل المدینه فی دار یقال لها دار ابی الحسن الاموی و یبعث خیلا فی طلب رجل من آل محمد الی مكه امیرها رجل من غطفان و (الی ان قال) و یبعث مائه و ثلاثین الفا الی الكوفه و ینزلون الروحاء و الفاروق، فیسیر منها ستون الفا حتی ینزلوا الكوفه موضع قبر هود ع بالنخیله، فیهجمون علیهم یوم الزینه، و امیر الناس جبار عنید یقال له الكاهن الساحر، فیخرج من مدینه الزوراء الیهم امیر فی خمسه آلاف من الكهنه و یقتل علی جسرها (ای الكوفه) سبعین الفا، حتی تحتمی الناس من الفرات ثلاثه ایام من الدماء و نتن الاجساد، و یسبی من الكوفه سبعون الف بكر لا یكف عنها كف و لا قناع حتی یوضعن فی المحامل و یذهب بهن الی الثویه و هی الغری. ثم یخرج من الكوفه مائه الف ما بین مشرك و منافق حتی یقدموا دمشق لا یصدوهم عنها صاد، و هی ارم ذات العماد. و تقبل رایات من شرقی الارض غیر معلمه، لیست بقطن و لا كتان و لا حریر، مختوم فی راس القنا بخاتم السید الاكبر یسوقها رجل من آل محمد، تظهر بالمشرق و توجد ریحها بالمغرب كالمسك فی ذلك اذا اقبلت خیل الیمانی الاذفر یسیر الرعب امامها شهرا حتی ینزلوا الكوفه طالبین بدماء آبائهم. فبیناهم علی ذلك اذ اقبلت خیل الیمانی و الخراسانی یستبقان كانهما فرسارهان، شعث عبر جرد، و یخرج رجل من اهل نجران



[ صفحه 277]



یستجیب للامام، فیكون اول النصاری اجابه، فیهدم بیعته و یدق صلیبه، فیخرج بالموالی و ضعفاء الناس فیسیرون الی النخیله باعلام هدی. فیكون مجمع الناس جمیعا فی الارض كلها بالفاروق. فیقتل یومئذ ما بین المشرق و المغرب ثلاثه آلاف الف و ینادی مناد فی شهر رمضان من ناحیه المشرق عند الفجر: یا اهل الهدی اجتمعوا، و ینادی مناد من قبل المغرب بعد ما یغیب الشفق: یا اهل الباطل اجتمعوا و من الغد عند الظهر تتلون الشمس تصفر فتصیر سوداء مظلمه. و یوم الثالث یفرق الله بین الحق و الباطل. و تخرج دابه الارض. و تقبل الروم عند ساحل البحر عند كهف الفتیه، فیبعث الله الفتیه من كهفهم مع كلبهم معهم رجل یقال له ملیخا و آخر حملاها، و هما الشاهدان المسلمان للقائم (علیه السلام): برای آن، نشانه ها و علاماتی می باشد. (اولین آنها عبارت است از:) محاصره كوفه توسط دیده بان و كندن خندق، پاره شدن مشكها در محله های كوفه، تعطیل شدن مساجد به مدت چهل روز كشف هیكل، برافراشته شدن پرچمهائی گرد مسجد اعظم، كه قاتل و مقتول در آتشند، كشتاری سریع، مرگهائی ناگهانی، قتل نفس زكیه در پشت كوفه در میان هفتاد (نفر)، سر بریدن فردی بین ركن و مقام (اشاره به نفس زكیه یا حسنی است) كشتن فجیع اشفع در بیعت بابتها، خروج سفیانی با پرچمی سرخ كه فرمانده سپاهش مردی از بنی كلب است، عزیمت دوازده هزار نیروی سواره لشكر سفیانی بسوی مكه و مدینه به رهبری فردی از بنی امیه به نام خزیمه كه چشم چپش نابیناست و بر چشمش پرده سپیدی كشیده شده. او مردان را مثله می كند و پیروزمندانه به پیش می تازد تا اینكه وارد مدینه می شود. در آنجا خانه ای متعلق به ابوالحسن اموی می رود و گروهی سواره را در جستجوی مردی از آل محمد علیهم السلام به مكه می فرستد. امیر مكه مردی از قبیله غطفان است - تا آنجا كه می فرماید: - سفیانی صد و سی هزار تن از سپاهیان خود



[ صفحه 278]



را به كوفه می فرستد. آنان در روحاء و فاروق فرود می آیند. شصت هزار نفر از آنان حركت كرده تا اینكه به نخیله، آرامگاه هود می رسند. در آنجا، در روز زینت (و جشن) بر آنان هجوم می برند. امیر مردم، ظالمی است ستمكار كه به او كاهن ساحر گفته می شود و از شهر زوراء با پنج هزار تن از كاهنان به مقابله ایشان می آید. بر پل آنجا (یعنی كوفه) هفتاد هزار نفر كشته می شوند به گونه ای كه مردم به مدت سه روز از آب فرات، به علت خون و گندیدگی اجساد، دوری می جویند. هفتاد هزار دختر باكره اسیر می شوند و هیچ فردی توان دفاع با دست یا اسلحه از آنان را نمی یابد. تا آنجا كه دختران را در محمل می گذارند و به ثویه كه همان غری است، می برند. بعد از آن صد هزار تن از كوفیان كه یا مشركند یا منافق، حركت كرده و بدون هیچ عامل بازدارنده ای به دمشق كه بهشتی دارای ستونها است، می رسند. پرچمهائی از دو ناحیه مشرق زمین آشكار می شوند، پرچمهائی بی علامت كه از پنبه و كتان و حریر نبوده و نیزه هائی هستند كه بر بالای آنها مهر السید الاكبر خورده است. اینان را مردی از آل محمد رهبری می نماید كه در مشرق ظاهر شده و بویش بسان مشك خوشبو از مغرب به مشام می رسد. در مقابلش رعب به مسافت یك ماه راه می پیماید. اینان از شرق حركت می كنند و برای مطالبه خون پدران خود، خویش را به كوفه می رسانند. در این هنگام ناگاه سپاه یمانی و سفیانی به سان دو اسب مسابقه با شتاب به آنجا وارد می شوند، در حالی كه ژولیده و خاك آلود هستند. مردی از اهل نجران خروج كرده و به امام می پیوندند. او اولین فرد از نصار است كه ندای امام را لبیك گفته و بیعت خویش را می گسلد و صلیبش را می شكند. او كه پرچم



[ صفحه 279]



هدایت بر دوش دارد، با بردگان و مردمانی ناتوان به سوی نخیله حركت می كند. به این ترتیب مجمع تمام مردم زمین در فاروق خواهد بود. (جنگی عظیم در می گیرد) و بین شرق و غرب سه میلیون نفر كشته می شوند. ندا كننده ای در ماه رمضان از سمت مشرق در طلیعه فجر نداد می دهد: ای اهل هدایت جمع شوید: ندا كننده ای از مغرب بعد از شفق صدا می زند ای اهل باطل گرد هم آئید. فردا ظهر سیمای خورشید تغییر یافته و از زردی به سیاه ظلمانی می گراید. روز سوم خداوند حق و باطل را از هم جدا می سازد. جنبده زمین پدیدار می شود. رومیان از ساحل دریای جنب غار اصحاب كهف ظاهر می گردند و خداوند جوانان اصحاب كهف را همراه با سگشان از غار برمیانگیزاند. با ایشان مردی است به نام ملیخا و دیگری به نام حملاها كه این دو شاهد اسلام آورنده به قائم (علیه السلام) می باشند.

30- پدیداری آتشی در كوفه.

نعمانی به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت می كند كه در مورد این سخن خداوند متعال كه: سال سائل بعذاب واقع، فرمود: تاویلها فیما یاتی عذاب یقع فی الثویه یعنی نارا حتی ینتهی الی الكناسه كناسه بنی اسد حتی تمر بثقیف لا تدع وترا لال محمد الا احرقته و ذلك قبل خروج القائم (علیه السلام): تاویل آن در آینده محقق خواهد شد. عذابی، یعنی آتشی، در ثویه واقع شود كه به كناسه، یعنی كناسه بنی اسد، رسد و از آنجا در ثقیف گسترش یابد. هیچ ستون خانه ای را برای آل محمد وانمی گذارد مگر اینكه آن را می سوزاند. و این قبل از قیام قائم



[ صفحه 280]



(علیه السلام) است. ثویه محلی نزدیك كوفه و كناسه محله ای در كوفه است.

31- پدیداری آتشی در مشرق

نعمانی به سند خود روایت كرده كه امام محمد باقر علیه السلام فرمود: اذا رایتم نارا من المشرق شبه الهردی العظیم تطلع ثلاثه ایام او سبعه فتوقعوا فرج آل محمد (صلوات الله علیهم): هنگامی كه آتش عظیم از سمت مشرق دیدید كه همانند لباس سرخ فام بود، و سه یا هفت روز زبانه می كشید، چشم انتظار فرج آل محمد علیهم السلام باشید. و در همین كتاب در روایتی دیگر از حضرتش آمده است: اذا رایتم علامه فی السماء نارا عظیمه من قبل المشرق تطلع لیالی فعندها فرج الناس و هی قدام القائم بقلیل: هنگامی كه علامتی در آسمان مشاهده نمودید، و آن آتشی است عظیم در جهت مشرق كه چند شب فروزان بود، منتظر گشایش امور مردم باشید، و آن اندكی قبل از قائم (علیه السلام) است.

32- آتش و سرخی در آسمان

شیخ مفید به سند خود از امام جعفر صادق نقل می كند كه فرمود: یزجر الناس قبل قیام القائم عن معاصیهم بنار تظهر فی السماء و شماره صفحه: حمره 281 تجلل السماء: قبل از قیام قائم علیه السلام، مردم و بواسطه آتشی كه در آسمان آشكار می شود و سرخی ای كه در پهنه آسمان جلوه گر می گردد از گناه باز داشته می شوند.

33- شكاف دیواره فرات

شیخ مفید به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت نموده كه فرمود: سنه الفتح ینبثق الفرات حتی یدخل فی ازقه الكوفه: سال پیروزی، دیواره فرات شكافته می شود به حدی كه آب وارد كوچه های كوفه می شود.

34- كشتاری عظیم بین حیره و كوفه

شیخ مفید به سند خود از جابر نقل می كند كه گفت: از حضرت ابوجعفرعلیه السلام پرسیدم: این امر چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: انی یكون ذلك یا جابر و لما یكثر القتل بین الحیره و الكوفه: چگونه آن واقع شود، ای جابر، و حال آنكه بین حیره و كوفه كشتاری عظیم بوقوع نپیوسته است. نعمانی نیز از امام محمد باقر روایت می كند: لا یظهر القائم (الی ان قال) و یكون قتل بین الكوفه و الحیره، فتلاهم علی سواء:



[ صفحه 282]



قائم علیه السلام ظاهر نمی شود (تا آنجا كه فرمود:) تا اینكه كشتاری بین كوفه و حیره اتفاق افتد كه كشتگانشان مساوی باشند. علامه مجلسی در بحارالانوار در توضیح خبر می گوید: علی سواء، یعنی: در وسط راه اما مولف اظهار می دارد كه ظاهرا مقصود از آن، تساوی كشتگان طرفین نبرد می باشد.

35- كشته شدن مردی ازغلامان، بین حیره و كوفه

نعمانی به سند خود از امام محمد باقر نقل می كند كه فرمود: ثم یخرج رجل من موالی اهل الكوفه فی ضعفاء فیقتله امیر جیش السفیانی بین الحیره و الكوفه: سپس مردی از غلامان اهل كوفه با یارانی ناتوان (بی ساز و برگ) خروج می كند. اما فرمانده سپاه سفیانی او را بین حیره و كوفه بقتل می رساند.

36- ویرانی دیوار مسجد كوفه

نعمانی به اسناد خود گوید كه امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: اذا هدم حائط مسجد الكوفه من موخره مما یلی دار ابن مسعود فعند ذلك زال ملك بنی فلان. اما ان هادمه لا یبنیه: چون دیوار مسجد كوفه از انتهای آن تا خانه ابن مسعود ویران شود، در آن هنگام خلافت بنی فلان زوال می یابد. هان آگاه باشید كه



[ صفحه 283]



ویران كننده آن، آن را بنیاد نمی نهد. شیخ مفید به اسناد خود گوید كه امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: اذا هدم حائط مسجد الكوفه مما یلی دار عبدالله بن مسعود فعند ذلك زال ملك القوم و عند زواله خروج القائم (علیه السلام): چون دیوار مسجد كوفه در قسمت خانه عبدالله بن مسعود ویران شود، در آن هنگام حكومت قوم به فرجام می رسد و قائم علیه السلام ظهور می نماید. قوم و بنی فلان، اشاره به بنی عباس می باشد. در علامت اول گذشت كه زوال حكومتشان از علامات ظهور است. پیرامون این سخن امام كه در آن هنگام ظهور قائم است، نیز توضیح ما گذشت.

37- فرورفتن زمینی در بغداد و..

فرورفتن زمینی در بغداد، و فرورفتن زمین و كشتاری در بصره، و ویرانی و نابودی و ترس درعراق. شیخ مفید به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت می كند كه از جمله علائم ظهور فرمود:.. و خسف ببغداد، و خسف ببلد البصره، و دماء تسفك بها و خراب دورها و فناء یقع فی اهلها و شمول اهل العراق خوف لا یكون لهم معه قرار:.. خسفی در بغداد و خسف و خون ریزی ای در شهر بصره، و ویرانی خانه های آن و نابودی مردم آنجا، و گسترش ترس و بیم در میان اهل عراق كه قرار و آرامشی برایشان باقی نمی ماند.



[ صفحه 284]



38- ویرانی بصره

این، از امیرالمومنین صلوات الله علیه روایت گشته كه در علامات سابق گذشت.

39- ویرانی ری

نعمانی از كعب الاحبار نقل می كند: و ویرانی زوراء كه ری می باشد، و فرورفتن مزوره كه بغداد می باشد، به كام زمین.

40- پدیداری پرچمهای سیاه از خراسان

شیخ طوسی در كتاب غیبت به اسناد خود از امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده است: تنزل رایات السود التی تخرج من خراسان الی الكوفه، فاذا ظهر المهدی علیه السلام بعث الیه بالبیعه: پرچمهای سیاه كه از خراسان فرا رسیده اند، به كوفه وارد می شوند. چون مهدی علیه السلام ظهور نمود، برای بستن پیمان یاری نزد او می شتابند. نعمانی نیز به سند خود از امام محمد باقر علیه السلام این حدیث را نقل كرده است كه حضرت امیر فرمود: انتظروا الفرج من ثلاث (و عد منها:) الرایات السود من خراسان:



[ صفحه 285]



با مشاهده سه علامت، چشم به راه فرج باشید.. پرچمهای سیاه از خراسان. همچنین نعمانی مسندا از معروف بن خربوذ نقل میكند كه گفت: ما هیچ گاه نزد امام محمد باقر علیه السلام نمی رفتیم مگر آنكه می فرمود: خراسان، خراسان، سجستان. گوئی ما را به این بشارت می داد.

41- خروج قومی از مشرق

در كتاب غیبت نعمانی مسندا از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده: كانی بقوم قد خرجوا بالمشرق یطلبون الحق فلا یعطونه ثم یطلبونه فلا یعطونه فاذا راوا ذلك وضعوا سیوفهم علی عواتقهم فیعطون ما سالوا فلا یقبلونه حتی یقوموا و لا یدفعونها الا الا صاحبكم قتلاهم شهداء اما انی لو ادركت ذلك لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر: گوئی قومی را می بینم كه در مشرق قیام كرده و خواهان حق می باشند، اما به ایشان داده نمی شود. مجددا برای گرفتن حق بپا می خیزند، لیكن باز از ایشان دریغ می شود. چون چنین می بینند، شمشیرهایشان را بر دوش گذاشته و برای قیام آماده می گردند. آنچه خواسته اند به ایشان داده می شود، اما آن را نمی پذیرند، تا اینكه قیام می كنند و آن را به كسی نمی سپارند مگر به صاحب شما. كشته های آنها شهید می باشند. آگاه باشید كه اگر من در آن هنگام بسر برم، جانم را برای صاحب الامر علیه السلام نگاه می داشتم.



[ صفحه 286]



42- پدیداری دوازده پرچم همانند

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: لترفعن اثنتا عشره رایه مشتبهه و لا یدری ای من ای: همانا داوازده پرچم همانند (یعنی هنگام خروج قائم علیه السلام) بر پا می شوند كه از یك دیگر تشخیص داده نمی شوند. راوی گریست و گفت: پس ما چه كنیم؟ امام به شعاع آفتاب كه به داخل اتاق تابیده بود، نگاه نمود و فرمود: و الله لامرنا ابین من هذه الشمس: به خدا قسم كه امر ما از این آفتاب واضح تر است.

43- قیام قیامگری از اهل بیت در گیلان

نعمانی به اسناد خود از امیرالمومنین صلوات الله علیه روایتی نقل می كند كه حضرتش در ضمن آن فرموده است:.. و قام قائم منا بجیلان و اجابته الابر و الدیلم:.. و قیامگری از مالوای قیام افرازد و طوائف ابر و دیلم او را یاری نمایند.

44- وقوع واقعه ای بین مسجدالحرام و مسجد النبی و..

وقوع واقعه ای بین مسجد الحرام و مسجد النبی و كشته شدن پانزده تن از



[ صفحه 287]



سران عرب. شیخ مفید به اسناد خود از امام رضا علیه السلام روایت می كند: ان من علامات الفرج حدثا یكون بین المسجدین و یقتل فلان من ولد فلان خمسه عشر كبشا من العرب: از علامات فرج، واقعه ای است كه بین دو مسجد اتفاق می افتد و فلانی از فرزندان فلان، پانزده تن از سران عرب را به قتل می رساند. مراد از دو مسجد، مسجد الحرام در مكه و مسجد النبی در مدینه می باشد. چنانچه امام جعفر صادق علیه السلام فرموده اند: ان قدام هذا الامر علامات: حدث یكون بین الحرمین: در مقدمه این امر علاماتی رخ می دهد، واقعه ای كه بین دو حرم اتفاق می افتد. پرسیده شد كه واقعه چیست؟ فرمود: عصبه تكون و یقتل فلان من آل فلان خمسه عشر رجلا: گروهی كه متشكل خواهند بود و فلانی از فرزندان فلانی پانزده، تن را می كشد. كه مقصود از فلان و فلان مرد، از فرزندان عباس است. زیرا در آن زمان به حسب تقیه، از بنی عباس تعبیر به بنی فلان می شده است. و این در بسیاری از روایات مشاهده می شود.

45- اختلاف شدید در دین شیخ طوسی در كتاب غیبت به سند خود از امام حسن بن علی علیهما السلام روایت می كند: لا یكون هذا الامر الذی تنظرون حتی یبرا بعضكم من بعض و یلعن بعضكم بعضا و یتفل بعضكم فی وجه بعض، حتی یشهد بعضكم بالكفر



[ صفحه 288]



علی بعض: این امر كه چشم براه آن هستید، تحقق نخواهد شد مگر بعد از آنكه برخی از شما، از برخی دیگر برائت جوئید، و گروهی از شما گروه دیگر را لعن نماید و دسته ای از شما بر چهره دسته دیگر آب دهان اندازد. و حتی كار به آنجا رسد كه جمعی از شما علیه جمع دیگر شهاد به كفر دهند. راوی گوید كه عرض كردم: پس در آن زمان خیر نیست؟ فرمود: الخیر كله فی ذلك عند ذلك یقوم قائمنا فیرفع ذلك كله: تمامی خیر در آن زمان است. قائم ما بر پا می خیزد و همه آنها رامی زداید. علی بن ابراهیم در تفسیر خود از امام محمد باقر علیه السلام نقل نمود كه در تفسیر آیه شریفه: او یلبسكم شبعا، بعد از ذكر دجال و صیحه آسمانی و خسوف فرمود: هو الاختلاف فی الدین و طعن بعضكم علی بعض: آن اختلاف در دین است و طعن برخی از شما بر بعضی دیگر.

46- فساد و تباهی در اكمال الدین بطور مسند از محمد بن مسلم روایت شده به امام محمد باقر علیه السلام عرضه داشت: ای رسول خدا، چه هنگام قائم شما قیام می كند؟ فرمود: اذا تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال، و اكتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء، و ركب ذوات الفروج السروج، و قبلت شهادات الزور، و ردت



[ صفحه 289]



شهادات العدل، و استخف الناس بالدماء، و ارتكاب الزنا و اكل الربا، و اتقی الاشرار مخافه السنتهم (الی ان قال) و جاءت صیحه من السماء بان الحق فیه و فی شیعته فعند ذلك خروج قائمنا: آن هنگام كه مردان به زنان و زنان به مردان شبیه شوند، و مردان به مردان اكتفا كنند و زنان به زنان، و زنان بر زین ها سوار گردند و شهادتهای دروغ پذیرفته شود و شهادتهای درست رد شود، و مردم برای خون دیگران ارزش قائل نباشند، و زنا و ربا رواج یابد، و مردم از اشرار از ترس زبانشان كناره جویند. (تا آنجا كه فرمود:) صیحه آسمانی بگوش رسد كه حق با او و شیعیانش است. در آن هنگام قائم ما ظهور می نماید. در همین كتاب از امیر المومنین صلوات الله علیه نقل شده است: ان علامه خروج الدجال اذا امات الناس الصلاه، و اضاعوا الامانه، و استحلوا الكذب، و اكلوا الربا، و اخذوا الرشا، و شیدوا البنیان، و باعوا الدین بالدنیا، و استعملوا السفهاء، و شاوروا النساء، و قطعوا الارحام، و اتبعوا الاهواء، و استخفوا بالدماء، و كان الحلم ضعفا، و الظلم فخرا، و كانت الامراء فجره، و الوزراء ظلمه، و العرفاء خونه، و القراء فسقه، و ظهرت شهادات الزور، و استعلن الفجور و قول البهتان و الاثم و الطغیان و حلیت المصاحف، و زخرفت السماجد، و طولت المنار، و اكرم الاشرار، و ازدحمت الصفوف، و اختلفت الاهواء، و نقضت العقود، و اقترب الموعود، و شارك النساء ازواجهن فی التجاره حرصا علی الدنیا، و علت اصوات الفساق و استمع منهم، و كان زعیم القوم ارذلهم، و اتقی الفاجر مخافه شره، و صدق الكاذب، و اوتمن الخائن و اتخذت القیان و المعازف، و لعن آخر هذه الامه اولها، و ركب ذوات الفروج السروج، و تشبهن النساء بالرجال، و الرجال بالنساء و شهد الشاهد من غیر ان یستشهد، و



[ صفحه 290]



شهد الاخر قضاء الذمام بغیر حق و تفقه لغیر الدین و آثروا عمل الدنیا علی الاخره و لبسوا جلود الضان علی قلوب الذئاب و قلوبهم انتن من الجیف و امر من الصبر فعند ذلك الوحا الوحا، العجل العجل. خیر المساكن یومئذ بیت المقدس، لیاتین علی الناس زمان یتمنی احدهم انه من سكانه: علامات خروج دجال از این قرار است: به هنگامی كه مردم نماز را بمیرانند، و امانت را ضایع می نمایند، و دروغ را حلال شمردند، و از ربا خورند و رشوه گرفتند، و خانه ها را محكم ساختند، و دین را به دنیا فروختند، و سفیهان را بكار گرفتند، و با زنها به مشورت پرداختند، و قطع رحم كردند، و پیرو هوای نفس گشتند، خون دیگران را ناچیز شمردند، و بردباری مایه ناتوانی شد و ظلم و ستم را مایه مباهات دانستند، و امیران بر خلق فاجر، و وزراء ظالم، و عرفا خائن و قراء فاسق شدند، و شهادت دروغ آشكار گشت، و فسق و فجور و بهتان و گناه و سركشی و عصیان علنی شد، و قرآنها را آراستند، و مساجد را تزئین نمودند، و مناره ها را بلند ساختند، و پلیدان را گرامی داشتند، و صفوف فشرده شد، و هر كس عزم و هوائی داشت، و عهدها و عقدها شكسته شد، و امر موعود نزدیك گشت، و زنان به لحاظ حرص بر دنیا شریك شوهران خود در كسب و كار شدند، و صدای فساق بلند گشت و نغمه آنان بگوش رسید، و زمامدار مردم پست ترین آنها باشد، و از فاجر از ترس شرارت او بترسند، و دروغگو را تصدیق و خائن را امین نمایند، و آلات ترانه و آهنگ را رواج دهند، و آخرین این امت اولین آن را لعنت كند. و زنها بر زین ها سوار شوند، و مردان به زنان و زنان به مردان شباهت یابند، و شاهد بدون علم و آگاهی شهادت دهد، و شاهد دیگری برای رعایت عهد و پیمانی شهادت دروغ دهد، و احكام دین را برای غیر دین خدا آموزند، و عمل دنیا را بر آخرت برگزینند و بر دلهای گرگ صفت خود لباس میش بپوشانند. و قلبهای ایشان بد بو تر از مردار و تلخ تر از صبر باشد، در این



[ صفحه 291]



هنگام بشتابید، بشتابید، تعجیل كنید، تعجیل كنید، بدانید كه بهترین مسكن ها در آن روز بیت المقدس است. زمانی بر مردم فرا می رسد كه آرزو می كنند از ساكنان آن باشند. شیخ كلینی در روضه كافی به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت می كند: الا تعلم ان من انتظر امرنا و صبر علی ما یری من الاذی و الخوف هو غدا فی زمرتنا فاذا رایت الحق قدمات و ذهب اهله، و رایت الجور قد شمل البلاد، و رایت القرآن قد خلق و احدث فیه ما لیس فیه، و وجه علی الاهواء، و رایت الدین قد انكفا كما ینكفی ء الاناء، و رایت اهل الباطل قد استعلوا علی اهل الحق، و الشر ظاهرا لا ینهی عنه، و یعذر اصحابه، و رایت الفسق قد ظهر، و اكتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء، و رایت المومن صامتا لا یقبل قوله، و رایت الفاسق یكذب و لا یرد علیه كذبه و فریته، و رایت الصغیر یستحقر الكبیر، و رایت الارحام قد تقطعت، و رایت من یمتدح بالفسق یضحك منه و لا یرد علیه قوله، و رایت الغلام یعطی ما تعطی المراه، و رایت النساء یتزوجن النساء، و رایت الثناء قد كثر، و رایت الرجل ینفق المال فی غیر طاعه الله فلا ینهی و لا یوخذ علی یدیه، و رایت الناظر یتعوذ بالله مما یری المومن فیه من الاجتهاد، و رایت الجار یوذی جاره و لیس له مانع و رایت الكافر فرحا لما یری فی المومن، مرحا لما یری فی الارض من الفساد، و رایت الخمور تشرب علانیه و یجتمع علیها من لا یخاف الله عزوجل و رایت الامر بالمعروف ذلیلا و رایت الفاسق فیما لا یحب الله قویا محمودا و رایت اصحاب الایات (الاثار خ ل) یحقرون و یحتقر من یحبهم و رایت سبیل الخیر منقطعا و سبیل الشر مسلوكا و رایت بیت الله قد عطل و یومر بتركه و رایت الرجل یقول ما لا یفعله و رایت الرجال یتسمنون للرجال و النساء للنساء و رایت الرجل معیشته من دبره و معیشه المراه من فرجها و رایت النساء یتخذن المجالس كما یتخذها الرجال، و رایت التانیث فی ولد العباس قد ظهر،



[ صفحه 292]



و اظهروا الخضاب و امتشطوا كما تمتشط المراه لزوجها، و اعطوا الرجال الاموال علی فروجهم و تنوفس فی الرجل و تغایر علیه الرجال و كان صاحب المال اعز من المومن، و الربا ظاهرا لا یعیر به، و الزنا یمتدح به النساء و رایت المراه تصافع زوجها علی نكاح الرجال و رایت اكثر الناس و خیر بیت من یساعد النساء علی فسقهن، و رایت المومن محزونا محتقرا ذلیلا، و رایت البدع و الزنا قد ظهر، و رایت الناس یعتدون بشاهد الزور و رایت الحرام یحلل و الحلال یحرم، و رایت الدین بالرای و عطل الكتاب و احكامه، و رایت اللیل لا یستخفی به من الجراه علی الله و رایت المومن لا یستطیع ان ینكر الا بقلبه، و رایت العظیم من المال ینفق فی سخط الله عزوجل، و رایت الولاه یقربون اهل الكفر و یباعدون اهل الخیر و رایت الولاه یرتشون فی الحكم، و رایت الولایه قباله لمن زاد و رایت المراه تقهر زوجها و تعمل ما لا یشتهی و تنفق علی زوجها و رایت القمار قد ظهر و رایت الشراب یباع ظاهرا لیس علیه مانع و رایت النساء یبذلن انفسهن لاهل الكفر الملاهی قد ظهرت یمر بها لا یمنعها احد احدا و لا یجتری ء احد علی منعها و رایت الشریف یستذله الذی یخاف سلطانه و رایت اقرب الناس من الولاه من یمتدح بشتمنا اهل البیت، و رایت من یحبنا یزور و لا تقبل شهادته و رایت الزور من القول یتنافس فیه و رایت القرآن قد ثقل علی الناس استماعه و خف علی الناس استماع الباطل و رایت الجار یكرم الجار خوفا من لسانه و رایت الحدود قد عطلت و عمل فیها بالاهواء و رایت المساجد قد زخرفت و رایت اصدق الناس عند الناس المفتری الكذب و رایت الشر قد ظهر و السعی بالنمیمه و رایت البغی قد فشا و رایت الغیبه تستملح و یبشر بها الناس بعضهم بعضا و رایت طلب الحج و الجهاد لغیر الله و رایت السلطان یذل للكافر المومن و رایت الخراب قد ادیل من العمران و رایت الرجل معیشته من بخس المكیال و المیزان و رایت سفك الدماء یستخف بها و



[ صفحه 293]



رایت الرجل یطلب الرئاسه لعرض الدنیا و یشهر نفسه بخبث اللسان لیتقی و تسند الیه الامور... و رایت الصلاه قد استخف بها و رایت الرجل عنده المال الكثیر لم یزكه منذ ملكه و رایت الهرج قد كثر و رایت الرجل یمسی نشوان و یصبح سكران لا یهتم بما الناس فیه و رایت البهائم تنكح و رایت البهائم تفرس بعضها بعضا و رایت الرجل یخرج الی مصلاه و یرجع و لیس علیه شی ء من ثیابه و رایت قلوب الناس قد قست و جمدت اعینهم و ثقل الذكر علیهم و رایت السحت قد ظهر یتنافس فیه و رایت المصلی انما یصلی لیراه الناس و رایت الفقیه یتفقه لغیر الدین یطلب الدنیا و الرئاسه، و رایت الناس مع غلب، و رایت طالب الحلال یذم و یعیر و طالب الحرام یمدح و یعظم، و رایت الحرمین یعمل فیهما بما لا یحب الله لا یمنعهم مانع و لا یحول بینهم و بین العمل القبیح احد، و رایت المعارف ظاهره فی الحرمین، و رایت الرجل یتكلم بشی ء من الحق و یامر بالمعروف و ینهی عن المنكر فیقوم الیه من ینصحه فی نفسه فیقول: هذا عنك موضوع، و الناس ینظر بعضهم الی بعض و یقتدون باهل الشر، و رایت مسلك الخیر و طریقه خالیا لا یسلكه احد و رایت المیت یمر به فلا یفزع له احد، و رایت كل عام یحدث فیه من البدعه و الشر اكثر مما كان، و رایت الخلق و المجالس لا یتابعون الا الاغنیاء، و رایت المحتاج یعطی علی الضحك به و یرحم لغیر وجه الله، و رایت الایات فی السماء لا یفزع لها احد، و رایت الناس یتسافدون كما تتسافد البهائم، لا ینكر احد منكرا تخوفا من الناس، و رایت الرجل ینفق الكثیر فی غیر طاعه الله، و یمنع الیسیر فی طاعه الله، و رایت العقوق قد ظهر و استخف بالوالدین و كانا من اسوا الناس حالا عند الولد و یفرح بان یفتری علیهما، و رایت النساء قد غلبن علی الملك و غلبن علی كل امر لا یوتی الا ما لهن فیه هوی، و رایت ابن الرجل یفتری علی ابیه و یعلو علی والدیه و یفرح بموتهما، و رایت الرجل اذا مر به یوم و لم یكسب فیه الذنب العظیم من فجور او بخس مكیال او میزان او غشیان حرام او شرب مسكر یری كئیبا حزینا،



[ صفحه 294]



یحسب ان ذلك الیوم علیه وضیعه من عمره و رایت السلطان یحتكر الطعام، و رایت اموال ذوی القربی تقسم فی الزور و یتقامر بها و یشرب بها الخمور، و رایت الخمر یتداوی بها و یوصف للمریض و یستشفی بها، و رایت الناس قد استوؤا فی ترك الامر بالمعروف و النهی عن المنكر و ترك التدین به، و رایت ریاح المنافقین و اهل النفاق دائمه و ریاح اهل الحق لا تحرك، و رایت الاذان بالاجر و الصلاه بالاجر، و رایت المساجد محتشیه ممن لا یخاف الله، مجتمعون فیها للغیبه و اكل لحوم اهل الحق و یتواصفون فیها شراب المسكر، و رایت السكران یصلی بالناس فهو لا یعقل و لا یشان بالسكر، و اذا سكر اكرم و اتقی و خیف و ترك لا یعاقب و یعذر بسكره، و رایت من اكل اموال الیتامی یحدث بصلاحه، و رایت القضاه یقضون بخلاف ما امر الله، و رایت الولاه یاتمنون الخونه للطمع، و رایت المیراث قد وضعته الولاه لاهل الفسوق و الجراه علی الله یاخذون منهم و یخلونهم و ما یشتهون، و رایت المنابر یومر علیها بالتقوی و لا یعمل القائل بما یامر، و رایت الصلاه قد استخف باوقاتها، و رایت الصدقه بالشفعه لا یراد بها وجه الله و تعطی لطلب الناس، و رایت الناس همهم بطونهم و فروجهم، لا یبالون بما اكلوا و بما نكحوا، و رایت الدنیا مقبله علیهم، و اعلام الحق، قد درست، فكن علی حذر و اطلب من الله عزوجل النجاه (الحدیث): آیا نمی دانی كه هر كس انتظار امر ما ببرد و بر ایذاء و ترس (از دشمن) صبر پیشه سازد، او فردا در زمره ما خواهد بود. آن هنگام كه دیدی حق مرد و از اهلش نشانی نبود، و دیدی ستم در شهرها گسترش یافت، و قرآن مندرس شد و چیزهائی به آن وارد كردند كه در آن نیست و آن را مطابق هواهای نفسانی خویش توجیه كردند، و دیدی كه دین وارونه شد همانگونه كه ظرف واژگون می گردد، و دیدی كه اهل باطل بر اهل حق استیلاء پیدا كردند، و دیدی كه شر آشكار بوده و كسی از آن باز نمی دارد و یارانش معذورند، و دیدی كه فسق و فجور ظاهر گشت و دیدی كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا می كنند، و دیدی كه مومن ساكت است و سخنش را نمی پذیرند، و



[ صفحه 295]



دیدی كه فاسق دروغ گوید و افترا بندد ودروغ و تهمت او رد نشود، و دیدی كه كوچكترها، بزرگترها را اهانت نمایند، و دیدی كه قطع رحم كنند، و دیدی كه هر كس را به كار بد بستایند خندان گردد و سخن گوینده را رد نكند، و دیدی كه از پسر بچه ها همانگونه استفاده شود كه از زن استفاده می شود، و دیدی كه زنان با زنان ازدواج كنند، و دیدی كه مدح و ثنا بسیار شود، و دیدی كه مال را در غیر طاعت خداوند صرف كنند، كه از آن نهی ای نشود و كسی دشتشان را نگیرد، و دیدی كه مردم از سعی و تلاش مومن به خدا پناه می برند، و دیدی كه همسایه از آزار همسایه در امان نیست و كسی هم مانع آزار نمی شود، و دیدی كه كافر از آنچه در مومن می بیند بسیار شاد و فرحناك می گردد و از شیوع فساد در زمین در پوست نمی گنجد، و دیدی كه فاجران علنا در ملا عام شراب می نوشند و كسانی كه از خدای عزوجل نمی ترسند برای میخوارگی گرد هم جمع می آیند، و دیدی كه امر كننده به معروف ذلیل است، و دیدی كه فاسق در اموری كه خداوند دوست نداری قوی می باشد و از ستایش دیگران نیز برخوردار است، و دیدی كه مردان صاحب آیات (یا آثار) و دوستدارانشان مورد تحقیر می باشند، دیدی كه راه خیر بسته شده و راه شر پیموده می شود، و دیدی كه خانه خدا تعطیل گشته و امر به ترك آن نمایند، و دیدی كه مرد چیزی را گوید كه عمل نمی كند، و دیدی كه مردان خود را برای مردان و زنان خود را برای زنان فربه می كنند، و دیدی كه معیشت مرد از پشتش و معیشت زن از شرمگاهش می باشد، و دیدی كه زنان همانند مردان برای خود مجالس تشكیل دهند، و دیدی كه در میان فرزندان عباس كارهای زنانگی پدیدار شود، و خضاب را آشكار سازند و همانند زنان كه برای شوهر خود آرایش می كنند، خود را بیار آیند، و به مردها برای كامجوئی از آنان پول دهند، و دیدی كه چند مرد برای استفاده از مردی با یك دیگر رقابت كنند و بر سر این كار غیرت ورزی نمایند، توانگر عزیزتر از مومن باشد، ربا رواج یابد و كسی بر آن خرده نگیرد، زنان



[ صفحه 296]



را به زناكاری بستایند، و دیدی كه زن شوهرش را برای وصلت با مردان آماده سازد، و دیدی كه اكثر مردم و بهترین خانواده ها كسانی باشند كه زنان را در فسق و فجور مساعده دهند، و دیدی كه مومن محزون و حقیر و ذلیل، و بدعت و زنا آشكار باشد، و دیدی كه مردم از طریق شهادت شاهدان دروغگو به ستم بر یك دیگر بپردازند، و دیدی حرام حلال و حلال حرام گردد، و دیدی كه دین را مطابق آراء و نظرات خود تغییر دهند و كتاب خدا و احكام آن معوق ماند، و دیدی كه شبها از جرات بر خداوند (ارتكاب اعمال حرام)، پروائی نداشته باشند، و دیدی كه مومن نتواند از این منكرات جلوگیری نماید و تنها با قلبش از آنها بیزاری جوید، و دیدی كه اموال بسیاری در راه غضب خداوند عزوجل صرف نمایند، و دیدی كه فرمانروایان به كفار تقرب جویند و از خیرخواهان كناره گیرند و به رشوه خواری عادت كنند، شرط رسیدن به فرمانروائی زیاد نمودن باشد، و دیدی كه زن شوهرش را مقهور خود گرداند و هر چه خواهد انجام دهد و خرجی شوهرش را بدهد و دیدی كه قمار آشكار شود، و دیدی كه خرید شراب علنا و بدون هیچ مانعی انجام گیرد، و دیدی كه زنان خود را در اختیار كفار قرار دهند، و دیدی كه اعمال لهو پدیدار و معمول گشت و نه تنها مردم هم دیگر را از لهویات باز ندارند بلكه كسی جرات منع آن را هم نیابد، و دیدی كه آنان كه از سلطه و غلبه فرد شریف در هراسند تقاضای ذلت و خواری او را می نمایند (یا اورا خوار و ذلیل سازند)، و دیدی كه نزدیكترین مردم به فرمانروایان كسانی هستند كه به دشنام گوئی به ما خاندان، (اهل البیت) ستایش شوند، و دیدی كه هر كه ما را دوست بدارد دروغگویش دانند و شهادتش را نپذیرند، و دیدی كه همت مردم متوجه گفتن سخنان باطل می شود، و دیدی كه استماع قرآن بر گوشها سنگین و استماع باطل آسان می گردد، و دیدی كه همسایه



[ صفحه 297]



همسایه را از بیم زبانش ارج می نهد، و دیدی كه حدود معوق می ماند و در (حدود) مطابق امیال خود عمل می كنند، و دیدی كه مساجد تزئین یابد، و دیدی كه راستگو ترین مردم كسی بشمار می رود كه از افترا و دروغ پروائی نداشته باشد، و دیدی كه شر آشكار شود، و دیدی كه سخن چینی و سركشی رواج یابد، و دیدی كه غیبت را نمك كلام شمارند و مردم همدیگر را به آن بشارت دهند، و دیدی كه حج و جهاد برای غیر خدا انجام شود، و دیدی كه سلطان فرد مومن را برای كافر خوار سازد، و دیدی كه ویرانی رایج تر از آبادی باشد، و دیدی كه زندگی كاسب ها از طریق كم فروشی بگذرد، و دیدی كه خون ریزی كاری سهل باشد، و دیدی كه مرد ریاست را برای عرض دنیا خواهد و با بد زبانی خود از زبانزد همگان سازد تا از او بترسند و امور را به وی وا گذارند، و دیدی كه نماز را اهمیت ندهند، و دیدی كه مردم زكات اموال بسیار خود را از آن هنگام كه در تملك گرفته اند، نپردازند، و دیدی كه مرده را از قبرش بدر آورند و اورا بیازارند و كفنش را بفروشند، و دیدی كه پریشانی گسترش یابد، و دیدی كه مرد شب را بسر می برد در حالی كه مست است و چون صبح می كند باز مستی بر او غالب است و اهمیتی به امور مردم نمی دهد، و دیدی كه با حیوانات در آمیزند، و دیدی كه چهار پایان برخی بعضی دیگر را (برای ذبح) به زمین زدند، و دیدی كه مرد به نمازگاه خود می رود و چون باز می گردد عاری از لباس می باشد، و دیدی كه قلبهای مردم به قساوت گراید و چشمانشان خشك شود و ذكر خدا بر آنان سنگین شده، و دیدی كه حرام خواری رواج یابد و برای نیل به آن بر یك دیگر پیشی می گیرند و دیدی كه نماز گزار نماز را از روی ریا كاری می خواند، و دیدی كه فقیه برای غیر دین فقه فرا می گیرد و آن را آلت دستیابی به دنیا و ریاست قرار می دهد، و دیدی كه مردم با افراد غالب (توانگران و قدرتمندان) باشند، و دیدی كه طالب حلال را بد گوئی نمایند و طالب حرام را بستایند و بزرگش شمارند، و دیدی كه در دو حرم



[ صفحه 298]



(مسجد الحرام و مسجد النبی) اعمالی انجام می دهند كه مرضی خداوند نیست و كسی مانع از كارهای زشتشان نمی شود، و دیدی كه آلات موسیقی در دو حرم بنوازند، و دیدی كه چون فردی سخن از حق گوید و امر به معروف و نهی از منكر نماید فردی به نصیحت او برخاسته و گوید: این سخنان به تو مربوط نیست، و مردم همدیگر را نگاه كنند و به اهل شر اقتدا جویند، و دیدی كه راه و طریق خیر خالی از رهرو بوده و كسی آن را نمی پیماید، و دیدی كه چون جنازه ای رد شود، كسی بر او بی تابی نمی كند، و دیدی كه هر سال بیش از سال قبل شر رواج یابد و بدعت در دین حاصل شود، و دیدی كه مردم و گروه ها تنها پیر و ثروتمندان هستند، و دیدی كه چون به نیازمند عطائی كنند به وی بخندند و برای غیر خدا به او ترحم نمایند، و دیدی كه نشانه های آسمانی پدید آید ولی كسی از آن هراسی نكند، و دیدی كه مردم برهم بجهند چنانچه حیوانات برهم می جهند و هیچكس از ترس كار زشتی را انكار نكند، و دیدی كه مرد در غیر اطاعت خدا زیاد خرج كند ولی در مورد اطاعت از كم هم، دریغ ورزد، و دیدی كه نا سپاسی پدر و مادر آشكار گشته و پدر و مادر را سبك شمارند و حال آنكه در پیش فرزند از همه بدتر باشند و فرزند خوشحال است كه به آنها دروغ بندد، و دیدی كه زنها بر حكومت غالب گشته و هر كاری را قبضه كنند و كاری پیش نرود جز آنكه طبق دلخواه آنان باشد، و دیدی كه پسر به پدر افترا زند و به پدر و مادر خود نفرین كند و از مرگشان خوشحال شود، و دیدی كه اگر روزی بر مردی بگذرد كه در آن گناهی بزرگ نكرده باشد، مانند هرزگی یا كم فروشی یا انجام كار حرام (غشهای حرام) یا میخوارگی، آن روز گرفته و غمناك است و خیال كند كه روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز تلف شده، و دیدی كه سلطان خوراك را احتكار كند، و دیدی كه حق خویشاوندان پیامبر (خمس) به ناحق تقسیم شود و با آن قمار بازی و میخوارگی كنند، و دیدی كه با شراب مداوا



[ صفحه 299]



كنند و برای بیمار نسخه كنند و بدان بهبودی جویند، و دیدی كه مردم در مورد ترك امر به معروف و نهی از منكر و بی عقیدگی بدان یكسان شوند، و دیدی كه منافقان و اهل نفاق سر و صدائی دارند و اهل حق بی صدا و خاموشند، و دیدی كه برای اذان گفتن ونماز پول گیرند، و دیدی كه مسجد ها پر از كسانی است كه ترس از خدا ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت مردان حق به مسجد آیند و در مساجد از شراب مست كننده توصیف كنند، و دیدی كه شخص مست كه از خرد تهی گشته بر مردم پیش نمازی كند و به مستی او ایراد نگیرند، و چون مست گردد گرامیش دارند و از او ملاحظه كنند و بدون باز خواست او را رها كنند و به مستیش معذور دارند، و دیدی كه هر كس مال یتیمان را بخورد شایستگی او را بستایند و دیدی كه داوران به خلاف دستور خدا داوری كنند، و دیدی كه زمامداران از روی طمع خیانتكار را امین خود سازند، و دیدی كه میراث (یتیمان) را فرمانروایان بدست مردمان بدكار و بی باك نسبت به خدا داده اند تا از آنها حق و حسابی بگیرند و جلوی آنها را رها كنند تا هر چه می خواهند انجام دهند، و دیدی كه برفراز منبرها مردم را به پرهیز كاری سفارش كنند ولی خود گوینده به دستورش عمل نكند، و دیدی كه وقت نماز را سبك شمارند، و دیدی كه صدقه را به وساطت دیگران به اهلش دهند و به خاطر رضای خدا ندهند بلكه از روی درخواست مردم و اصرار آنها بپردازند، و دیدی كه تمام غم و اندوه مردم در باره شكم و عورتشان است و باكی ندارند كه چه بخورند و با كه نكاح كنند، و دیدی كه دنیا به آنها روی آورده، و دیدی كه نشانه های حق مندرس و كهنه گشته، در چنین وقتی خود را بر حذر دار و از خدای عزوجل نجات بخواه (و بدان كه مردم مورد خشم خدای عزوجل قرار گرفته اند و خداوند بخاطر كاری است كه به آنها مهلت داده، مراقب باش و كوشش كن تا خدای عزوجل تورا بر خلاف آنچه مردم در آنند مشاهده كند تا اگر عذاب بر آنها نازل گردد و تو در میان



[ صفحه 300]



آنها باشی بسوی رحمت حق شتافته باشی و اگر جدا شوی آنان گرفتار گردند و تو از روش آنان و بی باكی آنها نسبت به خدای عزوجل بیرون باشی، و بدان كه براستی خداوند پاداش نیكو كاران را ضایع نكند و همانا رحمت خدا به نیكو كاران نزدیك است.

47- سختی روزگار و...

سختی روزگار، بی وفائی دوستان، ستمكاری سلطان و خروج زندیقی از قزوین شیخ طوسی در كتاب غیبت به سند خود از محمد بن حنفیه نقل می كند كه به وی گفتند: این امر به درازا كشید، چه وقت هنگام آن فرا می رسد؟ سرش را تكان داد و گفت: چگونه آن فرا رسد و حال آنكه زمانه شدت نیافته و برادران بی وفائی نكرده و سلطان ستمكاری ننموده و زندیق قزوین خروج ننموده كه پرده اهالی آنجا را بدرد، آنان را مطیع و دست به سینه خود سازد، حصار آنجا را تغییر داده و سرسبزی آنجا را دگرگون نماید. هركه از او بگریزد، به او دست می یابد، و هر كه از او كناره گیرد، فقیر شود، و هر كه طاعتش را گردن نهد، كافر گردد، تا آنجا كه مردم یا برای دین خود می گریند یا برای دنیای خویش. و درهمین كتاب از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله روایت شده: یخرج بقزوین رجل اسمه اسم نبی یسرع الناس الی طاعته المشرك و المومن یملا الجبال خوفا: مردی در قزوین خروج می كند كه نامش نام پیامبری است و مردم از مشرك و مومن فرمانش را گردن می نهند. كوهها را ترس (از) او پسر



[ صفحه 301]



می كند.

48-سالیان نیرنگ

نعمانی به سند خود از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نقل می كند كه فرمود: ان بین یدی القائم سنین خداعه یكذب فیها الصادق و یصدق فیها الكاذب و یقرب فیها الماحل: در برابر قائم علیه السلام سالیانی نیرنگ آمیز است كه راستگو در آن تكذیب می شود و دروغگو تصدیق می گردد و سخن چین مقرب می شود. و در حدیثی آمده: و ینطق فیها الرویبضه: و در آن رویبضه به نطق پردازد. ابن اثیر در النهایه گوید كه در حدیث اشراط الساعه (وقایع قبل از قیامت) آمده است: و ان ینطق الرویبضه فی امر العامه: و رویبضه در امور مردم سخن گوید. گفته شد كه ای رسول خدا رویبضه چیست؟ فرمود: الرجل التافه: مرد معیوب است. رویبضه تصغیر رابضه، به معنی عاجز است، یعنی فردی كه عاجز از امور بزرگ



[ صفحه 302]



می باشد و از عهده آنها بر نیاید. و تاء برای مبالغه است. و تافه، فرد پست و بخیل را معنی می دهد. امام جعفر صادق علیه السلام نیز ماحل را مكار توصیف نموده و آن در قول خدای تعالی می باشد كه فرموده: و هو شدید المحال، فرمود: مقصود مكر خداوند است.

49- گرسنگی و...

گرسنگی، ترس و بیم قحطسالی، طاعون، یورش، زلزله، وقوع فتن، كاستی مال و جان وثمرات. نعمانی به سندخود از امام صادق علیه السلام روایت می كند كه فرمود: لابد ان یكون قدام القائم سنه تجوع فیها الناس و یصیبهم خوف شدید من القتل و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات، فان ذلك فی كتاب الله لبین (ثم تلا) و لنبلونكم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین. بناچار قبل از قائم علیه السلام سالی خواهد بود كه مردم در آن گرسنگی كشند و از كشتار و كاستی مال و جان و میوه ها، ترس شدیدی بر آنان حاكم شود. این مطالب در كتاب خدا آشكار است. (سپس تلاوت فرمود:) و هر آینه شما را می آزمائیم به ترس و گرسنگی و كاهش مال و جان و میوه ها، و بشارت ده شكیبایان را. او همچنین از جابر جعفی نقل می كند كه از امام باقر علیه السلام از آیه فوق



[ صفحه 303]



پرسید، امام فرمود: ذلك خاص و عام، فاما الخاص من الجوع بالكوفه یخص الله به اعداء آل محمد فیهلكهم، و اما العام فبالشام یصیبهم خوف و جوع ما اصابهم مثله قط، و اما الجوع فقبل قیام القائم و اما الخوف فبعد قیامه: این خاص و عام است، اما خاص آن، گرسنگی در كوفه می باشد كه خداوند آن را مختص دشمنان آل محمد می سازد. و اما عام آن، در شام می باشد كه ترس و گرسنگی برشامیان حاكم می گردد، چنان ترس و گرسنگی ای كه همانند آن را ندیده باشند. گرسنگی قبل از قیام قائم (علیه السلام) پدید می آید و ترس بعد از قیام وی. شیخ مفید از محمد بن مسلم نقل كرده كه گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم كه فرمود: ان قدام القائم بلوی من الله: قبل از قائم (علیه السلام) بلا و آزمایشی از جانب خداوند خواهد بود. راوی گوید: پرسیدم: فدایت شوم آن چیست؟ امام این آیه را تلاوت فرمود: و لنبلونكم... سپس فرمود: الخوف من ملوك بنی فلان، و الجوع من غلاء الاسعار، و نقص الاموال من كساد التجارات و قله الفضل فیها، و نقص الانفس بالموت الذریع، و نقص الثمرات بقله ربع الزرع، و قله بركه الثمار: ترس از پادشاهان بنی فلان، گرسنگی از گرانی اجناس، كاهش اموال از بی رونقی كسب و تجارات و كمی فزونی (بركت) در آنها، كاهش جانها از مرگ ناگهانی، كاهش میوه ها از كمی باروری محصولات



[ صفحه 304]



و زراعت و كمی بركت میوه ها. سپس فرمود: و بشر الصابرین عند ذلك بتعجیل خروج القائم: و شكیبان را در این هنگام بشارت ده به تعجیل ظهور قائم علیه السلام. شیخ مفید به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت می كند: ان قدام القائم لسنه غیداقه یفسد فیها الثمار و التمر فی النخل فلا تشكوا فی ذلك: پیش از قائم علیه السلام هر آینه سالی پر باران می باشد كه در میوه ها و خرماها در بالای نخلها خراب می شوند. پس در این مورد لب به شكوه نگشائید. و از امیرالمومنین علیه السلام روایت می كند: بین یدی القائم (علیه السلام) موت احمر و موت ابیض و جراد فی حینه و جراد فی غیر حینه كالوان الدم فاما الموت الاحمر فالسیف و اما الموت الابیض فالطاعون: پیش از قائم علیه السلام مرگ سرخ و مرگ سپید و (یورش) ملخ در فصل و (یورش) ملخ غیر فصل آن پدیدار خواهد شد كه چون رنگهای خون می باشند. مرگ سرخ شمشیر است و مرگ سپید طاعون. ودرروایت دیگر آمده است: حتی یذهب من كل سبعه خمسه:



[ صفحه 305]



تا اینكه از هر هفت نفر، پنج نفر از میان می روند. و حدیث دیگر بیان می دارد: حتی یذهب ثلثا الناس: تا اینكه دو سوم مردم هلاك می شوند. امكان دارد كه بین این روایات را به این ترتیب جمع نمود كه همه اینها بتدریج واقع می رود. امام صادق علیه السلام فرموده اند: لا یكون هذا الامر حتی یذهب تسعه اعشار الناس: این امر محقق نخواهد شد مگر اینكه نه دهم مردم از میان می روند. و امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند: لا یقوم القائم الا علی خوف شدید و فتنه و بلاء و طاعون قبل ذلك، و سیف قاطع بین العرب و اختلاف شدید فی الناس و تشتت فی دینهم و تغیر من حالهم حتی یتمنی المتمنی الموت صباحا و مساء من عظم ما یری من كلب الناس و اكل بعضهم فخروجه اذا خرج یكون عند الیاس و القنوط من ان یروا فرجا: قائم (علیه السلام) به پا نمی خیزد مگر بر ترس شدید و فتنه و بلا و طاعون قبل از آن، و شمشیر برنده در میان عرب، و اختلافی شدید در بین مردم، و تشتت آنان در دینشان و تغییر احوالشان، تا اینكه برخی بواسطه سختی هائی كه می بینند و سگ صفتی مردم را مشاهده می كنند و (می نگرند كه) چگونه مردم همدیگر را می بلعند، در صبح و شام تمنای مرگ می نمایند. پس ظهور او به هنگام یاس و نومیدی از فرج و گشایش می باشد.

50- فقر و نیازمندی و...

فقر و نیازمندی شدید و ناشناختن مردم همدیگر را. علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایت می كند كه امام محمد باقر علیه السلام



[ صفحه 306]



فرمود: اذا اشتدت الحاجه و الفاقه و انكر الناس بعضهم بعضا فعند ذلك توقعوا هذا الامر صباحا و مساء: چون نیازمندی و فقر فزونی یافت و برخی از مردم بعضی دیگر را نشناختند، در آن هنگام در روز و شب منتظر این امر باشید. عرضه داشتند: نیازمندی و فقر را می دانیم، اما اینكه فرمودید مردم همدیگر را نمی شناسند، مقصود چیست؟ امام علیه السلام فرمود: یاتی الرجل اخاه فی حاجه فیلقاه بغیر الوجه الذی كان یلقاه به و یكلمه بغیر الكلام الذی كان یكلمه به: مرد به علت نیازی نزد برادرش می آید، اما با صورت دیگر كه (قبلا) با او برخورد می كرده برخورد می كند و با بیان دیگری كه با او سخن می گفته، سخن می گوید.

51- ممتاز گشتن اهل حق و آزمون آنها

شیخ مفید به سند خود از امام رضا علیه السلام روایت می كند كه فرمود: لا یكون ما تمدن الیه اعناقكم حتی تمیزوا و تمحصوا فلا یبقی منكم الا القلیل: آنچه گردن به سوی آن كشیده اید، واقع نخواهد شد تا اینكه از یكدیگر ممتاز شوید و امتحان گردید، و از شما جز اندكی باقی نماند. سپس تلاوت فرمود: الم، احسب الناس ان یتركوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون: الم، آیا مردم گمان نمودند كه وا نهاده شوند كه گویند ایمان آوردیم و ایشان مورد آزمایش قرار نگیرند.



[ صفحه 307]



ظاهر این است كه مقصود، ارتداد مردم بسیاری از دین می باشد به طوری كه از اهل ایمان جز اندكی باقی نمی مانند و آنان به اخلاص رسیدگان از مومنانند.

52-مختار گشتن دوستان خدا و پاكسازی زمین از منافقان

شیخ مفید در مجالس به سند خود از حذیفه بن یمان نقل می كند كه گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم كه می فرمود: یمیز الله اولیاءه و اصفیاءه حتی یطهر الارض من المنافقین و الضالین و ابناء الضالین و حتی تلتقی بالرجل یومئذ خمسون امراه، هذه تقول: یا عبدالله اشترنی، و هذه تقول: یا عبدالله آونی: خداوند دوستان و برگزیدگان خود را از سایر خلق جدا می سازد، تا اینكه زمین را از منافقان و ضلالت پیشگان و فرزندان گمراهان پاك می سازد، تا اینكه در آن هنگام مرد با پنجاه زن برخورد می كند كه این می گوید: ای بنده خدا مرا بخر، و آن دیگری اظهار می دارد: ای بنده خدا مرا پناه ده.

53- گسترش فتنه ها و مسخ

شیخ مفید به اسناد خود از امام موسی كاظم علیه السلام روایت می كند كه درباره آیه شریفه: سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق، فرمود:



[ صفحه 308]



الفتن فی الافاق و المسخ فی اعداء الحق: (آیات) در آفاق فتنه هاست و در (نفسها) مسخ در دشمنان حق است. نعمانی از امام صادق علیه السلام روایت می كند كه در مورد این آیه:... عذاب الخزی فی الحیاه الدنیا، فرمود: ای خزی اخزی من ان یكون الرجل فی بیته وسط عیاله اذ شق اهله الجیوب علیه و صرخوا فیقول الناس ما هذا فیقال: مسخ فلان الساعه: چه عذاب دردناكی بدتر از این كه مرد در خانه خود بین خانواده اش باشد كه ناگاه آنان گریبان خویش بدرند و شیون بلند سازند. مردم گویند: چه شده؟ پاسخ شنوند: هم الساعه فلانی مسخ شد. عرضه شد: قبل از قیام قائم (علیه السلام) یا بعد از آن؟ فرمود: بل قبله: بلكه قبل از آن.

54- گسستن عرب زمام خود را در فرازهای قبل گذشت كه امام صادق علیه السلام در پاسخ این سوال كه: فرج شیعیان شما چه هنگام خواهد بود، علائمی را بر شمرد كه از جمله آنها این بود: و خلعت العرب اعنتها: و عرب زمام خود را بگسلد. كه این كنایه از خروج آنان از طاعت سلاطین می باشد كه هر چه خواهند انجام می دهند.



[ صفحه 309]



55- بیعت كودك و امارت طلبی هر صاحب قدرتی

درحدیث یادشده، امام صادق علیه السلام در بیان علائم ظهور فرمودند: و رفع كل ذی صیصیه صیصیته و هر صاحب سلاحی، سلاح خود را بلند سازد. صیصیه وسائل دفاع (حیوان) مانند شاخ و غیر است و بیان آن در اینجا كنایه از این است كه هر صاحب قدرتی - هر چند قدرتی اندك داشته باشد - در صدد امارت و حكومت بر می آید، این احتمال نیز می رود كه بلند ساختن بناء مقصود باشد. در روایت دیگر آمده است: اذا ظهرت بیعه الصبی قام كل ذی صیصیه بصیصیته چون بیعت كودك آشكار شود، هر صاحب سلاحی، سلاح خود را بلند می سازد.

56- حكمروائی حاكمان بسیار

نعمانی به اسناد خود روایت می كند كه امام صادق علیه السلام فرمود: ما یكون هذا الامر حتی لا یبقی صنف من الناس الا و قد ولوا علی الناس حتی لا یقول قائل انا لو ولینا لعدلنا ثم یقوم القائم بالحق و العدل: این امر پدیدار نخواهد شد تا اینكه هیچ گروهی از مردم باقی نمانند كه بر مردم حكومت نكرده باشند، تا اینكه گوینده ای نگوید: اگر ما به حكومت رسیده بودیم، عدل را بر پا می كردیم. سپس قائم علیه السلام قیام نموده و حق و عدل را بر پا می دارد.



[ صفحه 310]



57- ندای آسمانی به اسم قائم علیه السلام

روایات كثیری دال بر این مطلب وارد شده و از آن تعبیر به ندا و صیحه و صدای ترسناك نموده اند. منصور دوانیقی گوید كه: ابوجعفر امام محمد باقر علیه السلام بیان داشت: لابد من مناد ینادی من السماء باسم رجل من ولد ابی طالب من ولد فاطمه (علیها السلام): چاره ای نیست جز آنكه ندا كننده ای از آسمان نام مردی از آل ابی طالب از فرزندان فاطمه علیها السلام ندا دهد. منصور می افزاید: چون آن ندا به گوش رسد، ما اولین كسانی هستیم كه آن را اجابت می كنیم، زیرا او مردی از عمو زادگان ماست. اگر من این را از غیر ابوجعفر می شنیدم - حتی اگر همگی اهل زمین برایم می گفتند - نمی پذیرفتم، اما راوی آن محمد بن علی است. از اخبار بدست می آید كه این ندا چهار مرتبه به گوش می رسد.

نوبت اول در ماه رجب: نعمانی و شیخ طوسی در كتب غیبت خود به اساتید مربوطه از حمیری و غیره نقل می كنند كه امام رضا علیه السلام طی حدیثی فرمود: لابد من فتنه صماء صیلم یسقط فیها كل بطانه و ولیجه و ذلك عند فقدان الشیعه الثالث من ولدی یبكی علیه اهل السماء و اهل الارض كانی بهم اسر ما یكونون و قد نودوا نداء یسمعه من بعد كما یسمعه من قرب یكون رحمه للمومنین و عذابا علی الكافرین، ینادون فی رجب ثلاثه اصوات من السماء، صوتا، منها الا: لعنه الله علی الظالمین، و الصوت الثانی ازفت الازفه یا معشر المومنین، و الصوت الثالث یرون بدنا بارزا نحو عین الشمس: هذا امیر المومنین قد كر فی هلاك الظالمین:



[ صفحه 311]



لاجرم فتنه ای با آفات شدید واقع خواهد شد كه در آن تمامی دوستان و صاحبان اسرار انسان از او روی بر می گردانند. و آن به هنگامی خواهد بود كه شیعه، سومین فرد از فرزندان مرا از دست دهد. اهل آسمان و زمین بر او می گریند. گوئی آنان (شیعیان) را می بینم كه در شادترین حالات خود هستند و ندائی خطاب به ایشان می شود كه همانگونه فرد دور آن را می شنود همچنان فرد نزدیك آنرا (خواهد) شنید. آن مایه رحمت است برای مومنان و عذاب برای كافران. در رجب سه آوا از آسمان خطاب به ایشان به گوش می رسد. آوائی گوید: هان لعنت خدا بر ظالمان. آوای دوم: ای گروه مومنان (آن) شتابنده نزدیك شد. آوای سوم: تناوری بارز سوی جوششگاه خورشید می بینند كه: این امیرالمومنین است كه برای هلاكت ظالمان رجعت نموده است. در روایت حمیری آمده: و الصوت بدن یری فی قرن الشمس یقول: ان الله بعث فلانا فاسمعوا له و اطیعوا فعند ذلك یاتی الناس الفرج و تود الناس لو كانوا احیاء و یشفی الله صدور قوم مومنین: و صدای (فرد) تناوری در تابش نخستین شعاع خورشید دیده می شود كه:، می گوید: خداوند فلانی را برانگیخته است، شنوای (فرمان) او باشید و طاعتش را گردن نهید. در آن هنگام مردم را فرج و گشایش فرا می رسد و مردم آرزو می كنند كاش زنده باشند. خداوند سینه های اهل ایمان را شفا می بخشد.

نوبت دوم: كما اینكه در علامت ششم گفتیم، این ندا بعد از بیعت اصحاب با امام بین ركن و مقام می باشد. در شب بیست و سوم ماه رمضان در شب جمعه جبرئیل از آسمان ندا می زند و نام قائم و پدرش را می گوید و بیان می دارد كه فلان بن فلان امام



[ صفحه 312]



می باشد. در روایتی گفته شده كه ندا چنین است: ایها الناس ان امیركم فلان و ذلك هو المهدی: ای مردم، امیر شما فلان شخص است كه او مهدی می باشد. و در روایت دیگر بیان می دارد كه ندا كننده، نام او و پدر و مادرش را صدا می زند، به لحنی كه تمامی اقوام شرق و غرب زمین به زبانهای خود آن را می شوند. (نام او نام پیامبری است). تا اینكه دختران در چادرهای خود آن را می شنوند و پدران و برادران خود را تحریض می كنند كه (به سوی مهدی) بشتابند. آن، چنان ندای دهشت زائی است كه هر خوابیده ای را بیدار می سازد و هر ایستاده ای می نشیند و هر نشسته ای برمیخیزد. و نیز روایت شده: الفزعه فی شهر رمضان آیه تخرج الفتاه من خدرها و توقظ النائم و تفزع الیقظان: ترس و وحشت در ماه رمضان می باشد. و آن چنان نشانه ای است كه دختران را از چادرهای خود خارج می كند، خواب رفته را بیدار می سازد و بیدار را به بیم و وحشت می افكند: و در روایت دیگر چنین آمده: صیحه فی شهر رمضان تفزع الیقظان و توقظ النائم و تخرج الفتاه من خدرها: صیحه ای در ماه رمضان كه فرد بیدار را می ترساند، به خواب رفته را بیدار می كند و دختران را از چادرهای خود خارج می نماید. امام باقر علیه السلام فرمود: الصیحه لا تكون الا فی شهر رمضان و هی صیحه جبرئیل: صیحه جز در ماه رمضان واقع نمی شود، و آن صیحه جبرئیل است.



[ صفحه 313]



و روایت شده است: ینادی ان الامر لفلان بن فلان ففیم القتال (او فیم القتل او فیم القتل و القتال) صاحبكم فلان: ندا می كند كه امر از آن فلان بن فلان است، پس در ركاب كه می جنگید (یا بخاطر كه می كشید، یا در راه كه می كشید و پیكار می كنید)؟ صاحبتان فلانی است. البته بعید نیست كه این ندا، ندائی باشد كه از آن یاد خواهیم كرد. علی بن ابراهیم در تفسیر خود به اسناد مذكور از حضرت باقر علیه السلام روایت می كند كه در تفسیر آیه شریفه: و لو تری اذ فزعوا فرمود: من الصوت و ذلك الصوت من السماء: از صدا و آن صدا از آسمان است.

نوبت سوم: ندا به اسم قائم علیه السلام است كه ای فلان بن فلان برخیز. كه ظاهر این است كه غیر از دو ندای سابق می باشد.

نوبت چهارم: ندای جبرئیل و ندای ابلیس است. روایت شده كه جبرئیل در ابتدای روز از آسمان ندا برمی دارد: هان، حق با علی و شیعیان اوست. سپس شیطان از زمین در آخر روز ندا می زند: هان، حق با فلانی (مردی از بنی امیه) و پیروان اوست. و در روایت چنین آمده است: الا ان الحق فی السفیانی و شیعته فعند ذلك یرتاب المبطلون كما نادی ابلیس برسول الله لیله العقبه: هان كه حق با سفیانی و پیروان اوست. در آن هنگام است كه رهروان باطل به تردید می افتند. كما اینكه شیطان به رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب عقبه ندازد.



[ صفحه 314]



و نیز گفته شده كه آن، دو صیحه می باشد، صیحه ای در اول شب و صیحه ای در آخر شب دوم. امكان دارد بین این دو ندا را چنان جمع نمود كه ندائی در شب و ندائی در روز به گوش می رسد. امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: لابد من هذین الصوتین قبل خروج القائم صوت جبرئیل من السماء و صوت ابلیس من الارض فاتبعوا الاول و ایاكم و الاخیر ان تفتنوا به: چاره از این دو ندا قبل از خروج قائم علیه السلام نیست: ندای جبرئیل از آسمان و ندای شیطان از زمین. پس در پی ندای اول بر آئید و بر حذر باشید از (ندای) آخری، كه مبادا بدان در فتنه افتید. در روایتی بعد از ذكر علامات آمده است: فان اشكل علیكم هذا فلا یشكل علیكم الصوت من السماء باسمه و امره: اگر به این اشكال افتید، پس در آن ندای آسمانی كه نام و امر او را اعلام می دارد، به اشكال نمی افتید. امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: اشهد انی قد سمعت ابی علیه السلام یقول: و الله ان ذلك (یعنی النداء باسم القائم) فی كتاب الله عزوجل لبین حیث یقول: ان نشا ننزل علیهم من السماء آیه فظلت اعناقهم لها خاضعین فلا یبقی یومئذ فی الارض احد الا خضع و ذلت رقبته لها (الی ان قال) فاذا كان من الغد صعد ابلیس فی الهواء ثم ینادی: گواه باش كه من از پدرم شنیدم كه فرمود: بخدا قسم آن (یعنی ندا به اسم قائم علیه السلام) هر آینه در كتاب خدای عزوجل آشكار است، آنجا كه می فرماید: اگر بخواهیم بر آنان آیتی از آسمان فرو



[ صفحه 315]



می فرستیم كه در برابر آن سر خضوع گیرند پس در آن روز كسی باقی نمی ماند مگر آنكه خاضع شود و خضوع بر زمین اندازد. (تا آنجا كه فرمود:) فردای آن روز شیطان به آسمان رفته و ندا درمی دهد.. و در روایتی: اذا سمعوا الصوت اصبحوا و كانما علی رووسهم الطیر: چون آن ندا را بشنوند، صبح می كنند در حالی كه گوئی بر سرشان پرنده نشسته است. زراره از امام صادق علیه السلام می پرسد: این ندا (برای عده ای) خاص است یا عام؟ امام فرمود: عام یسمعه كل قوم بلسانهم: عام است، به حدی كه هر قومی آن را به زبان خود می شنود. زراره گوید: گفتم: لا یدعهم ابلیس حتی ینادی فیشكك الناس: شیطان آنان را وا نمی نهد تا اینكه ندائی سر می دهد و مردم را به تردید می اندازد. همچنین او در نوبت دیگر از حضرت صادق علیه السلام پرسید: چه كسی است كه ندای حق را از باطل باز شناسد؟ حضرت فرمود: یعرفه الذین یروون حدیثنا و یقولون انه یكون قبل ان یكون و یعلمون انهم هم المحقون الصادقون:



[ صفحه 316]



آن (ندای صادق) را كسانی می شناسند كه احادیث ما را نقل می كنند و پیش از آنكه آن (ندا) واقع شود، می گویند كه آن اتفاق می افتد، و آنان كه می دانند كه ایشان بر حق می باشند و جزء صادقان هستند. هشام بن سالم نیز جعفر بن محمد علیهما السلام عرضه می دارد: این دو ندا چگونه از هم تشخیص داده می شود؟ امام می فرماید: یعرفها من كان سمع بها قبل ان تكون: هر كه قبل از تحقق آن، آن را شنیده باشد، آن را می شناسد.

58- كشته شدن نفس زكیه

امام باقر علیه السلام فرمود: ان المهدی حینما یخرج یبعث رجلا من اصحابه الی اهل مكه یدعوهم الی نصرته فیذبحونه بین الركن و المقام و هی النفس الزكیه: چون مهدی (علیه السلام) خروج نماید، مردی از اصحاب خود را نزد اهل مكه می فرستد و آنان را به یاری خویش فرا می خواند. اما مكیان او را (دستگیر كرده و) بین ركن و مقام خونش را می ریزند. او همان نفس زكیه است. شیخ صدوق در كمال الدین به سند خود از محمد بن مسلم روایت می كند كه به امام باقر علیه السلام عرضه داشت: قائم شما چه هنگام ظاهر خواهد شد؟ امام علاماتی را ذكر نمود تا آنجا كه فرمود:



[ صفحه 317]



و قتل غلام من آل محمد بین الركن و المقام اسمه محمد بن الحسن النفس الزكیه: و كشته شدن جوانی از آل محمد بین ركن و مقام كه نامش محمد بن حسن است (و ملقب به) نفس زكیه می باشد. و در روایت مسند دیگری در همین كتاب از ابراهیم حریری نقل شده كه: النفس الزكیه غلام من آل محمد اسمه محمد بن الحسن یقتل بلا جرم و لا ذنب فاذا قتلوه لم یبق لهم فی السماء عاذر و لا فی الارض ناصر. فعند ذلك یبعث الله قائم آل محمد فی عصبه لهم ادق فی اعین الناس من الكحل. فاذا اخرجوا بكی الناس لهم لا یرون الا انهم یختطفون. یفتح الله لهم مشارق: لارض و مغاربها. الا و هم المومنون حقا، الا ان خیر الجهاد فی آخر الزمان: نفس زكیه جوانی است از آل محمد موسوم به محمد بن حسن كه بدون جرم و گناهی او را می كشند. پس از كشتن او، دیگر در آسمان عذر خواهی و در زمین یاوری برای ایشان باقی نمی ماند. در آن هنگام خداوند قائم آل محمد را برمیانگیزاند. یاوران او جوانانی هستند كه در چشم مردم بسیار خفیف و حقیرند، به حدی كه پس از خروج ایشان بر آنان می گریند و می گویند كه مغلوب و مقهور می شوند. امام خداوند شرقها و غربهای عالم را برای آنان فتح می كند. هان كه آنان مومنان راستین هستند. هان كه بهترین جهاد در آخر الزمان است. شیخ طوسی در كتاب غیبت به سند خود از عمار یاسر روایتی پیرامون علائم ظهور نقل می كند كه در آن آمده است: در آن هنگام نفس زكیه كشته می شود و برادرش در مكه در تنگنا است.



[ صفحه 318]



شیخ مفید به اسناد خود از امام محمد باقر علیه السلام روایت می نماید: لیس بین قیام القائم (علیه السلام) و قتل النفس الزكیه اكثر من خمس عشره لیله: بین قیام قائم علیه السلام و قتل نفس زكیه بیش از پانزده شب فاصله نمی باشد. درغیبت نعمانی بطور مسند از امیر المومنین علیه السلام روایت شده كه طی حدیثی فرمود: الا اخبركم باخر ملك بنی فلان: آیا شما را به آخر حكومت بنی فلان خبر دهم؟ گفتیم: آری، ای امیرالمومنین. فرمود: قتل نفس حرام فی یوم حرام فی بلد حرام عن قوم من قریش. و الذی فلق الحبه و برا النسمه ما لهم ملك بعده غیر خمس عشره لیله: كشتن نفس محترم در روز حرام، در شهر حرام توسط قومی از قریش. قسم به آنكه دانه را شكافت و بشر را پدید آورد، برای ایشان بعد از آن جز پانزده شب حكومتی باقی نخواهد ماند. عرض كردیم: آیا قبل یا بعد از آن چیزی هست؟ فرمود: صیحه فی شهر رمضان: صیحه ای در ماه رمضان.

59- كسوف خورشید و ماه بطور خلاف عادت

شیخ مفید به سند خود از امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده كه فرمود:



[ صفحه 319]



آیتان تكونان قبل القائم (علیه السلام) كسوف الشمس فی النصف من شهر رمضان و خسوف القمر فی آخره: دو نشانه قبل از قائم علیه السلام پدیدار خواهد شد: كسوف خورشید در نیمه ماه رمضان و خسوف ماه در آخر آن. گفته شد: كسوف در نیمه ماه و خسوف در آخر آن؟ فرمود: انا اعلم بما قلت انهما آیتان لم تكونا منذ هبط آدم علیه السلام: من به آنچه گفتم آگاهترم. آن دو، نشانه ای است كه از هنگام هبوط آدم علیه السلام رخ نداده است. در روایتی بیانش شده كه خسوف ماه در پنج روز به پایان آن مانده رخ می دهد. و در روایت دیگر گفته شده كه كسوف ماه در پنج روز مانده به آخر ماه و خورشید در پانزدهم می باشد و آن در ماه رمضان است. و همچنین در حدیث دیگر چنین آمده: كسوف الشمس فی شهر رمضان فی ثلاث عشره و اربع عشره منه: كسوف خورشید در سیزدهم و چهاردهم ماه رمضان واقع خواهد شد. و در روایت دیگر: تنكسف الشمس لخمس مضین من شهر رمضان قبل قیام القائم: كسوف خورشید در پنج (روز) گذشته از ماه رمضان پیش از قیام قائم علیه السلام واقع خواهد شد.

60- سكون خورشید و..

سكون خورشید و خارج شدن سینه و صورتی جوششگاه خورشید



[ صفحه 320]



شیخ مفید به سند خود از امام محمد باقر علیه السلام روایت می كند كه در باره آیه شریفه: ان نشا ننزل علیهم من السماء آیه فظلت اعناقهم لها خاضعین، فرمود: سیفعل الله ذلك بهم: این را خداوند درباره آنان اجرا می دارد. راوی گوید: پرسیدم كه آنان كیستند؟ فرمود: بنو امیه و شیعتهم: بنی امیه و پیروانشان. عرض كردم: نشانه چیست؟ فرمود: ركود الشمس ما بین زوال الشمس الی وقت العصر، و خروج صدر رجل و وجهه فی عین الشمس یعرف بحسبه و نسبه، و ذلك فی زمان السفیانی، و عندها یكون بواره و بوار قومه: ثبوت خورشید از هنگام زوال خورشید (ظهر) تا هنگام عصر، و پدیداری سینه و صورت مردی در جوششگاه خورشید كه به حسب و نسب شناخته می شود. و آن در زمان سفیانی است و در آن هنگام هلاك او و قومش فرامی رسد. شیخ طوسی نیز به سند خود از علی بن عبدالله بن عباس نقل نمود كه مهدی علیه السلام ظاهر نمی شود مگر اینكه با خورشید آیه و نشانه ای آشكار گردد. در علامت پنجاه و هفتم گذشت كه: تناوری آشكار را نزدیك جوششگاه خورشید می بینند و یا: تناوری در اولین شعاع تابش نور خورشید دیده می شود.

61- صورتی در ماه و...

صورتی در ماه و كف دستی در آسمان



[ صفحه 321]



نعمانی به سند خود نقل می كند كه امام صادق علیه السلام فرمود: العام الذی فیه الصیحه قبله الایه فی رجب. سالی كه در آن صیحه واقع می شود، قبل از آن نشانه ای در رجب رخ می دهد. گفت شد كه آن چیست؟ فرمود: وجه یطلع فی القمر و ید بارزه: صورتی در ماه ظاهر می شود و دستی آشكار (می گردد). در همین كتاب از حضرت صادق علیه السلام روایت شده كه در بیان علائم محتوم ظهور فرمود: النداء و السفیانی و قتل النفس الزكیه و كف یطلع من السماء و فزعه فی شهر رمضان: نداء، سفیانی، كشته شدن نفس زكیه، كف دستی در آسمان آشكار می گردد و واقعه مهیبی در ماه رمضان. در علامت یازدهم گذشت كه: و كفی آشكار می شود و می گوید: این و این.

62- ستاره دنباله دار

این علامت را صاحب كفایه النصوص از امیر المومنین صلوات الله علیه روایت نموده است در علاماتی كه شیخ مفید بیان كرده گذشت كه: و طلوع نجم بالمشرق یضی ء كما یضی ء القمر ثم ینعطف حتی یكاد یلتقی طرفاه: و طلوع ستاره ای در مشرق كه همانند ماه می درخشد، سپس خم می شود به حدی كه نزدیك است دو سمت آن بهم برسد. اما ظاهرا این ستاره غیر از مورد فوق است.



[ صفحه 322]



63-گرمای شدید

نعمانی به سند خود ازعلی بن موسی الرضا علیه السلام نقل می كند كه فرمود: قبل هذا الامر بیوح: قبل از این امر امر گرمای بسیار خواهد بود.

64- به حكومت رسیدن تمام طوایف

در كتاب غیبت نعمانی مسندا از امام صادق علیه السلام روایت شده است: ما یكون هذا الامر حتی لا یبقی صنف من الناس الا قد ولوا حتی لا یقول قائل انا لو ولینا لعدلنا ثم یقوم القائم بالحق و العدل: این امر پدیدار نخواهد شد مگر اینكه گروهی از مردم باقی نمانند مگر اینكه به حكومت رسند، تا اینكه گوینده ای نگوید: اگر ما حاكم شده بودیم عدل را بر پا می ساختیم. سپس قائم سلام الله علیه قیام نموده و عدل را بر پا می سازد. و در روایت دیگری امام صادق علیه السلام می فرماید: ان دولتنا آخر الدول و لم یبق اهل بیت لهم دوله الا ملكوا قبلنا لئلا یقولوا اذا راوا سیرتنا اذا ملكنا سرنا مثل سیره هولاء و هو قول الله عزوجل و العاقبه للمتقین. دولت ما آخرین دولتهاست و هیچ خاندانی باقی نمی ماند كه خواهان تشكیل دولت باشد، مگر آنكه به حكومت می رسد، تا آن هنگام كه سیره ما را دیدند نگویند: اگر ما هم به حكومت رسیده بودیم چنین می كردیم. و این سخن خدای صاحب عزت و جلال



[ صفحه 323]



است كه می فرماید: عاقبت از آن اهل تقواست.

65- در گذشت یكی از زمامداران(خلیفه)

امام صادق علیه السلام می فرماید: بینا الناس وقوف بعرفات اذ اتاهم راكب علی ناقه ذعلبه یخبرهم بموت خلیفه یكون عند موته فرج آل محمد و فرج الناس جمیعا: مردم در عرفات ایستاده اند كه ناگاه فردی سوار بر اشتری ذعلبی فرا میرسد و اعلام می دارد كه یكی از خلفا در گذشته. پس از مرگ او فرج آل محمد و فرج همه مردم پدیدار می شود.

66- كشته شدن یكی از خلفا و..

كشته شدن یكی از خلفا و خلع خلیفه ای دیگر و جانشینی كنیززاده. نعمانی به سند خود از حذیفه یمانی روایت می كند كه گفت: خلیفه ای كشته می شود كه در آسمان عذر خواه و در زمین مددكار ندارد. خلیفه ای از حكومت خلع می گردد تا اینكه در زمین راه می رود و هیچ امری را بر عهده ندارد، و كنیز زاده ای را جانشین خود می سازد.

67- بیست و چهار مرتبه باران

شیخ مفید به سند خود از سعید بن جبیر نقل می كند كه گفت:



[ صفحه 324]



سالی كه در آن مهدی علیه السلام قیام می كند، بیست و چهار مرتبه باران خواهد بارید كه آثار و بركات آن به چشم می خورد.

68- باران در جمادی الاخر و رجب

شیخ مفید به سند خود نقل می كند كه امام صادق علیه السلام فرمود: اذا آن قیام القائم مطر الناس جمادی الاخره و عشره ایام من رجب مطرا لم یر الخلائق مثله فینبت الله به لحوم المومنین و ابدانهم فی قبورهم فكانی انظر الیهم مقبلین من قبل جهینه، ینفضون شعورهم من التراب: چون قیام قائم (علیه السلام) فراسد، در جمادی الاخر و ده روز از ماه رجب چنان بارانی بر مردم باریده می شود كه خلائق نظیر آن را ندیده اند. خداوند به واسطه آن باران گوشت و بدن مومنان را در قبور می رویاند. گوئی من آنان را می نگرم كه از طرف جهینه پیش می آیند و موهایشان را كه خاك آلود است، می تكانند. مولف گوید: ظاهرا اینان انصار حضرت قائم (علیه السلام) هستند كه در هنگام قیام از خاك برانگیخته می شوند تا یاری مولایشان را نمایند.

69- خروج دابه الارض و دجال و..

خروج دابه الارض، دجال، پدیداری دود، نزول عیسی و طلوع خورشید از مغربش. علی بن ابراهیم در تفسیر خود از امام محمد باقر علیه السلام روایت می كند كه درباره آیه شریفه: ان الله قادر علی ان ینزل ایه، فرمود: و سیریك فی آخر الزمان آیات، منها دابه الارض و الدجال و نزول عیسی



[ صفحه 325]



ابن مریم و طلوع الشمس من مغربها: و نشانه هائی در آخر الزمان به تو خواهد نمایاند كه از آن جمله اند: جنبده زمین، دجال، نزول عیسی بن مریم و طلوع خورشید از مغربش. و همچنین در باره آیه، قل هو القادر علی ان یبعث علیكم عذابا من فوقكم فرمود: هو الدجال و الصیحه: آن دجال و صیحه است. و او من تحت ارجلكم فرمود: و هو الخسف: و آن خسف می باشد، و او یلبسكم شیعا فرمود: و هو اختلاف فی الدین و طعن بعضكم علی بعض: و آن اختلاف در دین است و طعن برخی از شما بر برخی دیگر است. و ویذیق بعضكم باس بعض فرمود: و هو ان یقتل بعضكم بعضا و كل هذا فی اهل القبله: و آن این است كه برخی از شما برخی دیگر را می كشند، و اینها همه در میان اهل قبله (اتفاق می افتد). شیخ طوسی دركتاب غیبت به سند خود از امیر المومنین علیه السلام، و ایشان از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: عشر قبل الساعه لا بد منها السفیانی و الدجال و الدخان و الدابه و خروج



[ صفحه 326]



القائم و طلوع الشمس من مغربها و نزول عیسی و خسف بجزیره العرب و نار تخرج من قعر عدن تسوق الناس الی المحشر: ده واقعه قبل از قیامت رخ خواهد داد كه چاره ای جز وقوع آنها نیست: سفیانی، دجال، دود، جنبده، خروج قائم (علیه السلام) طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی، فرورفتن در جزیره العرب و آتشی كه در نقطه دور دست از عدن زبانه می كشد و مردم را به سوی محشر می كشاند. شیخ صدوق در كمال الدین حدیثی از امام محمد باقر علیه السلام روایت می كند كه در آن فرموده اند: و ینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلفه (ای خلف القائم): روح الله عیسی بن مریم (از آسمان) فرود می آید و پشت سر او - یعنی قائم علیه السلام - نماز می گزارد. همچنین در این كتاب نقل شده كه امیر المومنین صلوات الله علیه فرمود: ان علامه خروج الدجال اذا امات الناس الصلاه: علامت خروج دجال آن هنگام است كه مردم نماز را بمیرانند. و حضرتش برخی از منكرات را بر می شمارد. اصبغ بن نباته بر می خیزد و می پرسد: ای امیر المومنین، دجال كیست؟ امام می فرماید: صائد بن الصید، یخرج من بلده باصفهان من قریه تعرف بالیهودیه، عینه الیمنی ممسوحه و الاخری فی جبهته تضی ء كانها كوكب الصبح فیها علقه كانها ممزوجه بالدم، بین عینیه مكتوب: كافر، یقروه كل كاتب و امی، یخوض البحار و تسیر معه الشمس، بین یدیه حبل من دخان و خلفه جبل ابیض، یری الناس انه طعام، یخرج فی قحط شدید تحته حمار اقمر خطوه حماره میل تطوی له الارض منهلا، لا یمر بماء الا عار الی یوم



[ صفحه 327]



القیامه ینادی باعلی صوته یسمه ما بین الخافقین من الجن و الانس و الشیاطین. یقول: الی اولیائی، انا الذی خلق فسوی و قدر فهدی، انا ربكم الاعلی. و كذب عدو الله انه الاعور یطعم الطعام و یمشی فی الاسواق و ان ربكم عزوجل لیس باعور لا یطعم و لا یمشی و لا یزول. الا و ان اكثر اشیاعه یومئذ اولاد الزنا و اصحاب الطیالسه الخضر، یقتله الله عزوجل بالشام علی عقبه تعرف بعقبه افیق لثلاث ساعات من یوم الجمعه علی ید من یصلی المسیح عیسی بن مریم خلفه (یعنی المهدی علیه السلام): صائد بن صید است. او در یكی از شهرهای اصفهان خروج می كند. قریه ای كه او از آنجا برمیخیزد، معروف به یهودیه است. چشم چپ او نابیناست و چشم دیگری در پیشانیش قرار دارد و آن چنان می درخشد كه گوئی ستاره صبح است. در آن چشم لكه ای خون آلود دیده می شود. بین چشمانش نوشته شده: (كافر) كه هر درس خوانده و ناخوانده ای آن را می خواند. او دریاها را در می نوردد و خورشید همراهش حركت می كند. در برابرش كوهی از دود و در پشت سرش كوهی سپید قرار دارد، به حدی كه مردم آن را طعام می بینند و آن در قحط سالی شدیدی است. مركب او الاغی سپید است كه هر گام یك میل راه می رود. زمین در زیر پایش در نور دیده می شود. به هیچ آبی نمی گذرد مگر آنكه تا قیامت خشك می گردد. صدائی بلند دارد كه شرق و غرب عالم و جن و انس و شیاطین می شنوند. با آن صدا فریاد می زند: دوستانم به سوی من بشتابید منم آنكه خالق و آفریننده شما به بهترین صورت است، منم آنكه تقدیر و هدایت شما را به دست دارم، منم پروردگار بزرگ شما. اما او دشمن خداست و دروغ می گوید. او یك چشم است، غذا میخورد و در بازارها راه می رود، در حالی كه پرودگار شما كه عزت و بزرگیش حد ندارد، یك چشم نیست و غذا نمی خورد و راه نمی رود و فنا بدو راه ندارد. آگاه باشید كه اكثر پیروان او در آن روزگار، زنا زادگان و



[ صفحه 328]



پوشندگان جامه های سبز رنگ هستند. خداوند صاحب عزت و جلال او را در شام، در گردنه ای مشهور به عقبه افیق در سه ساعت از جمعه (مانده) به قتل می رساند. قتل او به دست كسی است كه عیسی بن مریم پشت سرش نماز می گذارد، (یعنی حضرت مهدی علیه السلام). در بخش چهاردهم خواهد آمد كه صاحب الامر علیه السلام به دجال دست می یابد و او را در مزبله كوفه به دار می آویزد. بین این دو روایت را می توان چنین جمع نمود كه حضرت مهدی علیه السلام او را در عقبه افیق به قتل می رساند و جسدش را در مزبله كوفه به دار می آویزد. خداوند به حقیقت امر آگاهتر است. امیر المومنین صلوات الله علیه در ادامه روایت فوق می فرماید: الا ان بعد ذلك الطامه الكبری: آگاه باشید كه بعد از آن، واقعه ای عظیم رخ خواهد داد. گفتند: آن چیست، ای امیر المومنین؟ فرمود: خروج دابه من الارض من عند الصفا معها خاتم سلیمان و عصاء موسی تطبع الخاتم علی وجه كل مومن فیطبع فیه: هذا مومن حقا، و تضع علی وجه كل كافر فتكتب فیه: هذا كافر حقا، حتی ان المومن لینادی، الویل لكل یا كافرون الكافر ینادی: طوبی لك یا مومن وددت انی الیوم مثلك فافوز فوزا. ثم ترفع الدابه راسها فیراها من بین الخافقین باذن الله عزوجل بعد طلوع الشمس من مغربها فعند ذلك ترفع التوبه فلا توبه تقبل و لا عمل یرفع و لا ینفع نفسا ایمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت فی ایمانها خیرا: خروج جنبنده ای از زمین در صفا كه با خود انگشتری سلیمان و عصای موسی را به همراه دارد. انگشتری را به چهره هر مومنی كه بزند، بر سیمایش نقش می بندد: این مومن راستین است. تا آنجا



[ صفحه 329]



كه مومن فریاد بر می دارد: وای بر تو ای كافر. و كافر فریاد می زند: خوشا به حال تو ای مومن، دوست داشتم كه امروز همانند تو بودم و به سعادت و رستگاری دست می یافتم. سپس جنبده سرش را بالا می برد و هر كس در شرق و غرب عالم است - به اذن الهی - او را می بیند، و آن بعد از طلوع خورشید از مغربش است. در آن هنگام درب توبه بسته می شود و نه توبه ای پذیرفته است و نه عملی بالا می رود، و ایمان كسی كه قبلا ایمان نیاورده باشد، و یا (از ایمانش) خیری كسب نكرده باشد از ایمان خود سودی نمی برد.



[ صفحه 332]